Sunday, April 26, 2009
Thursday, April 23, 2009
در این کلیپ که بوسیله یک بازرگان عرب امریکاپی به خارج قاچاق شده برادر ولیعهد امارات فردی را به صورت وحشتناک شکنجه می دهد .
http://balatarin.com/permlink/2009/4/23/1573431
Tuesday, April 21, 2009
مردم کُرد ذهن تاریخی ندارند!
ترجمه : گوران سنه ای
منبع : مجله لڤین شماره 86 – مارس 2009
درتاریخ گذشته وحال ایران ، بیش از 20 تن ازرهبران وشخصیت های سیاسی شرق کردستان به هنگام دعوت جهت مذاکره وگفتگو شهید شده اند .
رهبران واُمرای کُرد درشرق کُردستان ، متفاوت ازدیگر بخش های کردستان ازطرف حکام ایران به نام مذاکره وگفتگو دعوت وفریب داده شده ، غافلگیرانه ترور شده اند و به منظور زهرچشم گرفتن ازمردم اجسادشان مدت ها در میادین شهرها به دار آویخته می شد تادیگر کسی به فکر قیام نیفتد. درست همان سنتی که حکومت فعلی ایران هم دربرابر مخالفان سیاسی وفعالان کُرد اجرا نموده و با اعدام به آن ها پاسخ می دهد .
( 1 )
درابتدای تأسیس دولت ( حکومت ) شیعه مذهب صفویه توسط شاه اسماعیل صفوی ، به سال (1501 ) درایران ، کُردها وجامعه ی کُردی موردشدیدترین ستم های ملی ، مذهبی و سیاسی قرار گرفتند .
شاه اسماعیل صفوی پس ازنابودی دشمنانش ، جهت نیل به زیاده طلبی های خود وکنترل مناطق استراتژیک ودستیابی به دریای مدیترانه ، به سوی غرب کشورش لشکر کشی کرد . لشکر شاه کردستان راموردهجوم قرارداده ، ویرانی های زیادی برجای نهادند .
این تصمیم وموضعگیری شاه اسماعیل وجنایات لشکریانش برای اُمرای کُرد به خصوص « میر جزیره » قابل هضم نبود وبه دفاع ازخود وحاکمیتشان پرداختند . هم زمان برخی ازاُمرای کُرد که تعدادشان را 10 نفر ذکر کرده اند ، به خاطر « ترس » یا « طمع » جهت ابراز ارادت واعلام مراتب بندگی وحلقه بگوش بودن خود برای شاه اسماعیل صفوی به طرف شهر « خوی » رهسپار شدند . بارسیدن آن ها به خوی ، شاه بیشتر ایشان را به دارآویخت وچندنفر باقی مانده را اسیر و زندانی نمود . احتمالاً درتاریخ معاصر کُرد این اولین ترور وخیانت صفویان وایرانیان به کُردها ورهبران کُرد است که به عنوان اُمراÛ
Œ امیر نشین های کُرد شناخته شده بودند . حکام ایران هرگاه از برافروختن جنگ داخلی میان اُمرای کُرد ناتوان و مأیوس می شدند ، ازطریق « مسموم کردن » یا « دعوت از ایشان به بهانه ی مذاکره وگفتگو » ویا « اعطای خلعت » بدیشان ، آن ها را کشته و ازبین برده اند و پس از اهانت به اجسادشان ، به منظورتحقیر، ترساندن و زهرچشم گرفتن از مردم این اجساد را مدت ها به دارآویخته اند ؛ سنت و میراثی که امروزهم حکومت جمهوری اسلامی !! [ اسماعیلی ونه اسلامی ] دربرابر فعالان کُرد و اعضا و طرفداران احزاب کُرد آن رابه کار می گیرد .
( 2 )
آن هنگام که قاجاریه حکومت رادرایران به دست گرفتند ، وضعیت کردستان ایران (شرق کردستان ) بسی اسفناکتر بود . پیمان ارزروم دوم میان دولت عثمانی و قاجاریه درسال (1847 ) فرصت خوبی را برای از بین بردن رهبران و فرماندهان کُرد در اختیار شاهان قاجار قرار داد . « حمزه آقای منگور » یکی ازمردان شایسته و مشهور قیام شیح عبیدالله که در برخی از منابع ازاو تحت عنوان سپهسالار نام برده شده است ، بعد از قیام به بهانه ی مذاکره توسط وزیر فؤادی از مسؤلین بلند پایه قاجار به یکی از قرارگاه های نظامی دعوت شد . تیراندازانی که براساس برنامه قبلی برای ترور حمزه آقا سنگر گرفته وØ
�ماده شده بودند به محض رسیدن ایشان به محل قرار ، او را مورد هجوم قرار داده وکشتند .سپس جسد حمزه آقا پیش امیر نظام الدین حاکم ارومیه فرستاده شد وایشان هم برای ایجاد رعب و وحشت و زهرچشم گرفتن از مردم دستور داد که سر ٍ حمزه آقا از جسد جدا شده وآن را بر نیزه ای قرار داده در شهر بگردانند.
( 3 )
آن هنگام که فرهاد میرزا به سال ( 1284 ) هجری حاکم کردستان شد ، « حسن سلطان اورامی » را که یکی از سرداران مشهور اورامان بود و ( 800 - 1000 ) تفنگچی داشت به بهانه ی مذاکره ،گفتگو و اعطای هدیه به روستای ( بیلو ) ی مریوان دعوت کرد . به محض رسیدن حسن سلطان به محل قرار از پشت مورد حمله قرار گرفت و همان جا کشته شد. همچنین طبق فرمان فرهادمیرزا، « علی پاشا » از فرماندهان و سرداران عشیره ی جاف با همراهانش دستگیر شدند؛ هنگاهی که خواستند آن 5 نفر را به دار بیاویزند ، آن ها به جای ابراز ندامت و پشیمانی و طلب بخشش شروع به ناسزا گفتن و فحاشی به فرهاد میرزا و ناصرالدین شاه قاج
ار نمودند . به همین دلیل هر 5 نفر را از دار پایین آورده و ایشان را زنده به گور کردند .
( 4 )
پس ازآن که ایرانیان کارشان با جوامیر آغای هَمَوند رئیس عشیره ی هَمَوند تمام شد، بهانه جویی از او را آغاز کردند. درسال 1886 حسام الملک از کارگزاران قاجاریه به بهانه ی انجام مذاکره و گفتگو او را به سرای قصرشیرین دعوت کرد . بعد از این که جوامیر قدم در سرای قصرشیرین گذاشت ، بااشاره ی حسام الملک از پشت با چاقو و اسلحه مورد حمله قرار گرفت و با خیانت از پای درآمد .
( 5 )
ایل بزرگ شکاک از دست ایرانیان دربدری ها و آوارگی های زیادی کشیده¬ا ند و تنی چند از رؤسای ایشان با وعده و وعید و مکر وحیله حکام ایران فریب خورده و ناجوانمردانه کشته شده اند .
ایرانیان پس ازآن که متوجه شدند بانیروی نظامی نمی توانند برجعفرآغای سمکو ( برادر ارشد اسماعیل آغای سمکو ) پیروز شوند ، برای رهایی از دست او به مکر و حیله وکشتن غافلگیرانه متوسل شدند . بدین منظور ( درسال 1907 ) محمدعلی میرزا از تهران به نظام السلطنه تلگراف زد و دستور داد که جعفرآغای سمکو باید به هر شیوه ی ممکن از بین برود . نظام السلطنه اجرای این حکم را به محمد حسین خان فرمانده ی سواره نظام قرداغ در تبریز سپرد . حسین خان به بهانه ی حل مشکلات فی مابین و مذاکره و گفتگو ، جعفر آغا را به منزل شخصی خود در تبریز دعوت نمود . حسین خان جهت اطمینان خاطر جعفرآقا و نØ
�ان دادن حسن نیت خود ، قرآنی را مهر و امضا نموده و به عنوان هدیه برای جعفرآقا فرستاد .
جعفرآقا دعوت را پذیرفت و راهی تبریز شد . بارسیدن مهمان به درون سرای ، از سوی تفنگچی های حسین خان وحشیانه مورد تهاجم قرار گرفت و درحالی که کاملاً غافلگیر شده بود به قتل رسید . حکام ایرانی به شیوه ی مرسوم و همیشگی خود اجساد جعفرآقا و دوتن از همراهانش را به مدت دو روز در تبریز بردار آویختند .
( 6 )
ایرانیان تلاش زیادی نمودند که ازطریق نظامی اسماعیل آغای سمکو رئیس ایل شکاک را ازبین ببرند اما تمامی تلاش هایشان عقیم و بی ثمر ماند . لذا بارها او را مورد سوء قصد و ترور قرار دادند . در یکی از این سوء قصدها بود، که جعبه ی شیرینی پر از مواد منفجره¬ای را به عنوان هدیه برای ایشان فرستادند ، هرچند اسماعیل آقای سمکو به علت زیرکی و فراست خود ازاین ترور و خیانت جان سالم به دربرد ، اما انفجار این جعبه مرگ برادرش علی آغا را در پی داشت .
عقلانیت حکم می کرد که سمکو هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی به ایرانیان اعتماد ننماید . اما او بعدها به دام ایرانیان افتاد و درسال 1930 به بهانه ی حل¬وفصل همیشگی اختلافات فیمابین ، جهت مذاکره و گفتگو به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داد وراهی شهر اشنویه شد. حکام و رؤسای ایرانی طبق عادت و سرشت و خلق وخوی خود به عهد خود وفا ننمودند و در همین شهر به طور غافلگیرانه سمکو را به قتل رساندند . آنها جسد سمکو را پس از انتقال به ارومیه به مدت دو روز بر ار آویختند و در این مدت به حدی جسد ایشان را مورد اهانت و بی حرمتی قرار دادند که کسی قادر به شناسایی او نشد مگر یکی ازهمسرانشان
، آن هم به وسیله ی اثر نیش ماری که برروی یکی ازانگشتانشان قرار داشت .
( 7 )
درمیانه ی ده ی بیست قرن بیستم آن هنگام که اسماعیل آغای سمکو برعلیه حکومت سرکوبگر رضاشاه پهلوی به پاخاسته بود ، در مناطق لرستان و همدان قیامی دیگر توسط یکی از زنان شایسته و مشهور کّرد به نام « قدم خیر » در جریان بود که مدت 7 سال به طول انجامید . ایرانی ها طی این مدت روش های زیادی را برای سرکوب و نابودی قیام قدم خیر بکار گرفتند ، اما نتیجه ای به دست نیاوردند . آن ها عاقبت ازاحساسات دینی قدم خیر بهره گرفتند. رضاشاه پهلوی برای نیل به اهداف شوم خود نامه ای را با یک جلد قرآن کریم مهر و امضا شده به عنوان هدیه و برای نشان دادن حسن نیت و عدم خیانت و فریب و عدم وÙ
�ای به عهد و فقط و فقط برای پایان دادن به اختلافات فی مابین ، برای قدم خیر فرستاد .
برخلاف قول و وعده های رضاشاه به قدم خیر ، به محض این که قدم خیر و افرادش خود را تسلیم نمودند ، تعدادی از فرماندهان و رؤسای قبایل حامی و دنباله رو او که تعدادشان حدود 17 نفر بود اعدام شدند و قدم خیر نیز در یکی از زندان های تهران زندانی شده و پس ازشکنجه های جسمی و روحی فراوان عاقبت در زندان جان به جان آفرین تسلیم کرد .
( 8 )
علاوه بر کشتن غافلگیرانه، ترور و مسموم نمودن جزء روش های مرسوم ایرانیان برای از میان برداشتن رؤسا و رهبران بزرگ کُردها بوده است ، سید طاها پدرزن اسماعیل آغای سمکو و نوه شیخ عبیدالله نهری هم پس ازشکنجه های فراوان در زندان از سوی حکام وقت ایران ، مسموم شده و در اثر همین مسمومیت درسال 1939 حیات را بدرود می گوید .
( 9 )
درهمان سال وفات سیدطاها آتش جنگ جهانی دوم شعله¬ور شد و دولت های روسیه وانگلیس ایران را به اشغال خود درآوردند؛ در نتیجه، وضعیت جدیدی درشرق کردستان پدید آمد . ابتدا [ درمهاباد ] حزب ( ژ . کاف ) تأسیس شد که بعدها به « حزب دمکرات کردستان » تغییر نام داد و قاضی محمد (علیه الرحمه) رهبری حزب را بعهده گرفتند. قاضی محمد با همکاری روسها در 1946 ارکان جمهوری کردستان را بنا نهاد؛ اما تنها 11 ماه از عمر حکومت قاضی سپری شده بود که قاضی و حکومت کردستان قربانی رقابت های بین المللی شدند و درمورخه ی 30 /3 /1947 در میدان «چوارچرا» ، قاضی محمد (پیشوا)، سیف قاضی و صدرقاضی به چوØ
�ه ی دار آویخته شده و شهید شدند .
( 10 )
محمود خان دزلی که رفیق حلمی از او تحت عنوان قهرمان قیام اول شیخ محمود نام می برد ، از دوستان نزدیک شیخ محمود و اسماعیل آغای سمکو بود . اوایل تاسیس جمهوری کردستان در1946 م مسؤلین حکومت ایران به او پیشنهاد مذاکره و گفتگو دادند و بعدها ایشان را از طریق یکی از افسرانشان در گردنه ی «مله خورد» واقع در منطقه ی اورامان در مرز ایران و عراق مسموم نمودند . محمود خان 9 روز بعد از این حادثه در اثر مسمومیت فوت کردند .
( 11 )
پس از تأسیس دستگاه سرکوبگر ساواک درسال 1957 ، سیاست سرکوب ، ترور و خشونت علیه ملت کُرد رو به گسترش نهاد . به طوری که از او اخر دهه ی پنجاه تا سقوط رژیم منحوس پهلوی ، رژیم شاهنشاهی ودستگاه سرکوبگر ساواک به وسیله ی دوستان خود چه در داخل ایران و چه درخارج ازکشور ، افراد زیادی از مسؤلین احزاب کُرد، به خصوص حزب دمکرات کردستان را ترور نموده و از میان برداشتند . به عنوان مثال ساواک در شهرهای اشنویه،نقده و... حزب دمکرات کردستان عراق راکه توسط محمد رضا پهلوی پناه داده شده بود ، وادار به جنگ با حزب دمکرات کردستان ایران نمود و از طریق همین حزب برخی از رهبران ح
زب دمکرات از جمله : سلیمان معینی و ملا آواره را ترور کرد .
( 12 )
هرچند پیشبینی می شد که بعد ازسقوط حکومت محمدرضا پهلوی ، جمهوری اسلامی دربرابر مسأله ی کُرد و حقوق ملی کُردها موضعگیری ایجابی و مثبتی اتخاذ نماید، اما همانگونه که رویدادهای بعدی نشان دادند ، دربرخی موارد جمهوری اسلامی بدتر ازحکومت پهلوی و با شدت عمل بیشتری با مسأله کُرد برخورد نمود . اگر درگذشته و دردوره ی پهلوی به علت این که حکومت خود را سکولار می دانست به مسأله ی دینی و مذهبی توجه زیادی نشده بود و تنها بامسأله ی ملی برخورد می شد،اما درسایه ی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ، مسأله ی مذهبی هم برمسأله ی ملی افزون گردید .
پس از انقلاب 1979 و تأسیس مراکز جاسوسی از جمله « وزارت اطلاعات و امنیت » ،«اطلاعات سپاه پاسداران» و « نیروهای قدس» صدها تن از رهبران و مخالفان جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران ترور شدند .
وظیفه ی اصلی وزارت اطلاعات محافظت از سیستم سیاسی کشور و نابود نمودن نیروها وگروه هایی مخالف ومعاند بامنافع ملی !!! ایران است . لازم به ذکر است که در دوره ی حکومت پهلویها ترور مخالفین در داخل کشور و حداکثر در کشورهای همسایه انجام شده است ، حال آن که در دوره ی جمهوری اسلامی پدیده ی ترور و حذف فیزیکی رهبران و مخالفین سرشناس جمهوری اسلامی مرزهای کشور و حتی کشورهای همسایه را درنوردیده است؛ جاسوسان و تروریست های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با همکاری و هماهنگی سفارتخانه های ایران در کشورهای اروپایی، درقلب اروپا و دیگر کشورها عملیات تروریستی انجام دØ
�ده اند.
وجود روابط عمیق میان وزارت اطلاعات و وزارت امورخارجه سبب شده است که سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران مقدمات لازم جهت انجام بیشتر قتل ها و ترورهای غافلگیرانه به ویژه در اروپا را آماده و در واقع سازماندهی نمایند . خمینی درمدت 10 سال حکومت خود فتوای قتل مخالفان سیاسی ایران را صادر نمود و پس از او این علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود که برنامه ی ترور مخالفین سیاسی به ویژه رهبران کُرد را به طور منظم ودقیق دنبال نمود . به این منظور در1989 کمیته ای مخفی به نام ( کمیته ی امور ویژه ) تأسیس و از تمام روش ها ازجمله ( مسموم نمودن ، استفاده از سلاح خفه کن ، چاقو ، خفه ک
ردن و ... ) علیه مخالفین نظام استفاده شد .
دکتر عبدالرحمان قاسملو بعد ازجمهوری کردستان ( 1946 ) و اعدام قاضی محمد ، به عنوان تواناترین سیاستمدار و رهبر حزب دمکرات کردستان شناخته شده است . ایشان درکنگره ی سوم حزب درسال 1973 به رهبری حزب رسید . ایرانی ها بر اساس همان سناریوی قدیمی که بر اساس آن دهها نفر از رهبران کُرد را ترور نموده بودند ، چهلمین روز مرگ خمینی را برای ترور دکتر قاسملو انتخاب کردند . درجلسه ی مذاکره میان دکتر قاسملو و ایرانیان درمورخه ی 14/ 7 / 1989 که درهتل هیلتون شهر وین درجریان بود ، نمایندگان ایران عبارت بودند از : جعفر صحرارودی ، مصطفی اجوادی و امیر بزرگیان و همراهان دکتر قاسÙ
�لو هم عبارت بودند از : فاضل رسول و عبدالله قادری . ایرانی های شرکت کننده درنشست مذاکره با سلاح صداخفه کن دکتر قاسملو و همراهانش را شهید کرده و از محل گریختند . براساس منابع موجود محموداحمدی نژاد رئیس جمهور فعلی ایران در جریان این جنایت حضور داشته و در خارج از هتل نگهبانی می داده است .
( 13 )
درتاریخ 17 / 2 / 1992 پس از گذشت 3 سال از ترور دکتر قاسملو ، دکتر صادق شرفکندی هم که ادامه دهنده ی راه دکتر قاسملو و رهبر حزب دمکرات کردستان بود ، درشهر برلین به همان شیوه ترور شدند .
( 14 )
سیاست ترور جمهوری اسلامی ایران تنها متوجه رهبران ملی نبوده است، بلکه رهبران بزرگ دینی اهل سنت به ویژه علمای کُرد در کردستان هم مورد هجوم دستگاه های سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار گرفته ، و توسط این نهادهای سرکوبگر بازداشت، ترور و شکنجه شده اند.«[ استاد شهید] ناصر سبحانی » قافله سالار علمای دینی کُرد در ایران [ درمنزل استاد فاروق فرساد - که بعدها ایشان هم در جریان قتل های زنجیره ای درتاریخ 27 / 11 / 1374 در اردبیل به شهادت رسیدند- ، در شهر سنندج بازداشت شده] پس از9 ماه زندان و شکنجه ، سرانجام در تاریخ
18 / 3 / 1990 به شهادت رسیدند . هم چنین [ استاد علامه ] احمد مفتی زاده پس از تحمل ده سال زندان و انواع شکنجه، شش ماه پس از مرخص شدن از زندان در اثر اذیت و آزارها و شکنجه های وحشیانه دوران زندان، درتاریخ 20 / 11 / 1371 ( اواخر 1992 ) به شهادت رسیدند . استاد ملا محمد ربیعی [ امام جمعه اهل سنت کرمانشاه ] هم در سال 1992 [درجریان قتل های زنجیره ای ] در درون ماشین خود در بیرون ازشهر کرمانشاه به شهادت رسید .
***************************************************************
مردم کُرد ذهن تاریخی ندارند!
مؤخره مترجم
استاد ابراهیم یونسی در یادداشتی بر ترجمه « تاریخ معاصر کُرد » نوشته دیوید مک داول ، نوشته اند : « ازهرجا که آغاز کنی هیچ فرقی نمی کند ، انگار که به قول عوام از « وسط کتاب » گفته ای – و در وسط این کتاب هربار به یک نکته ی مهم می رسی که همه می بینند و توجه نمی کنند : وسط این کتاب بزرگ می گوید « مردم کُرد ذهن تاریخی ندارند » ؛ این کتاب پر از داستان ها و وقایعی است که این نکته را به روشنی نشان می دهند ... فرق نمی کند ، از هر جا که این کتاب را بگشایی انگار از وسط گشوده ای – درست ازوسط ... / ص 5
برای این که متوجه شویم ما کُردها حافظه تاریخی نداریم مثالی ذکر می کنم . از زمان شهادت قاضی محمد و یارانش تنها 62 سال گذشته است . زمانی که در مقایسه با تاریخ دردها و رنج های این ملت بسی کوتاه به نظر می رسد . در این فاصله زمانی اندک ، مردم ما و حتی رهبران سیاسی و ملی تمام نصایح و وصیت های رهبر خود را سخاوتمندانه فراموش نموده و اصلاً درسی ازآن نگرفته¬اند. گویا می خواهند که همه چیز را خود تجربه نمایند و نیازی به تجارب گذشتگان ندارند و دریغا که نتیجه ای جز غدر و خیانت نصیب رهبران و ملت ما نشده است.
پیشوای شهید دربخشی ازوصیت نامه ی سیاسی خود می فرمایند: ... دشمنان ملت کُرد بسیارند. آنها ظالم و ستمگرند ، بیرحم و بی مروت هستند ... برادرانم ، دیگر فریب دشمن را نخورید ، دشمنان کُرد از هر رنگ و نژاد و قوم و قبیله ای که باشند، فرقی نمی کند، دشمن ما هستند. آنها بیرحم و بی مروت اند و به شما رحم نمی کنند . دشمن شما را به جان هم انداخته و شما را به وسیله ی گروهی از خودتان نابود می کند . باحیله و نیرنگ شما را به جان هم می اندازد . در میان تمام دشمنان ملت کُرد ، دشمن عجم ( فارس ها ) ظالم ترین، ملعونترین و خدانشناس ترین و بیرحم ترین دشمنان اند . آن ها از انجام هیچ جنا
یتی علیه کُردها خودداری نمی کنند . و در طول تاریخ با ملت کُرد کینه ای دیرینه داشته و دارند . تاریخ را بنگرید تمام بزرگ مردان ملت ما از اسماعیل آغای سمکو گرفته تا حمزه آغای شکاک و حمزه آغای منگور و چندین و چند تن دیگر را فریب داده و ایشان را به صلح و دوستی فرا خوانده و بعد از پراکندن مردم از اطراف ایشان در نهایت ناجوانمردی ایشان را کشتند .
تمامی این مردان را با سوگند به کلام خداوند فریب داده اند که گویا عجم( فارس ها ) نسبت بدیشان نیت خیر داشته و در حق ایشان نیکی خواهند کرد. اما این کُرد خوش باور بوده است که فریب سوگندهای عجم( فارس ها ) را خورده و آن ها را باور کرده است . حال آن که در طول تاریخ تا روزگار ما کسی ندیده و نشنیده است که عجم( فارس ها ) به سوگند و پیمان ها و وعده هایی که به رهبران کُرد داده اند وفا نمایند و عهد خود به جای آورند . همه ی وعدوعید هایشان دروغ بود ودروغ .
اینک من به عنوان برادر کوچک شما به خاطر رضای خدا به شما می گویم : اتحاد داشته باشید و دست از یاری و همکاری همدیگر برندارید . مطمئن باشید اگر عجم ها (فارس ها)به شما عسل بدهند ، حتماً آن را مسموم نموده اند . سوگندها و پیمان های دروغین عجم ها ( فارس ها ) را باور نکنید. چون اگر هزار بار هم به کلام خداوند سوگند خورده و به شما وعده دهند ، مطمئن باشید هدف و نیتی جز فریب شما ندارد
اما و هزار اما راهی را که رهبران ما رفتند به قول جلال ملکشاه ( این راه / همان کوره راه پارسالی است ) باز این ما بودیم که از تجارب تاریخی درسی نگرفتیم و وعده های حکام فارس را باز باورکردیم و پنداشتیم تبرهایی وجود دارند که درختان را نمی برند .
استاد احمدمفتی زاده وعده های سران حکومت اسلامی !!!! را باور کرد و بعدها متوجه نفاق آنها شد اما افسوس که دیگر کار از کار گذشته بود . به قول شادروان استاد هژار کاک احمد نمی دانست که آخوندها دروغ گفتن را برای خود حرام نمی دانند . پیامبر صلح و آشتی هم به نوعی فریب فارس ها راخورد . به قول جاناتان رندل در کتاب با این رسوایی چه بخشایشی ؟ - ص 411-412 [ قاسملو ] مردی بود آشنا به راه و رسم جهان، که در13 ژوئیه 1989 یک جوخه پلیس مخفی ایران، درمقام اعضای یک هیأت مذاکره کننده سیاسی سطح بال ، اورابه گلوله بستند . این حرکت برای مرد هوشمندی چون او عملی بیفکرانه بود. – چه چیزی س
بب شده است که رهبران ما اعم از ملی و مذهبی زود فریب بخورند غیر از این که حافظه ی تاریخی نداشته و ندارند ؟ به قول اخوان ثالث مگر ما از پهلوی چه دیدیم تا ازولایت فقیه انتظار خیری داشته باشیم ؟ : [ ز آن چه حاصل ، جز دروغ و جز دروغ ؟ / زین چه حاصل ، جزفریب و جزفریب ؟ - زمستان / ص 119 چاپ یازدهم ] ما خود قربانی شدیم باید به کودکانمان یاد دهیم که از تاریخ درس بگیرند و دشمنان خود را بشناسند .
هرشب ستاره ای به زمین می کشند وباز / این آسمان غم زده غرق ستاره هاست
یادشان گرامی وراهشان پررهرو باد .
منبع : مجله لڤین شماره 86 – مارس 2009
درتاریخ گذشته وحال ایران ، بیش از 20 تن ازرهبران وشخصیت های سیاسی شرق کردستان به هنگام دعوت جهت مذاکره وگفتگو شهید شده اند .
رهبران واُمرای کُرد درشرق کُردستان ، متفاوت ازدیگر بخش های کردستان ازطرف حکام ایران به نام مذاکره وگفتگو دعوت وفریب داده شده ، غافلگیرانه ترور شده اند و به منظور زهرچشم گرفتن ازمردم اجسادشان مدت ها در میادین شهرها به دار آویخته می شد تادیگر کسی به فکر قیام نیفتد. درست همان سنتی که حکومت فعلی ایران هم دربرابر مخالفان سیاسی وفعالان کُرد اجرا نموده و با اعدام به آن ها پاسخ می دهد .
( 1 )
درابتدای تأسیس دولت ( حکومت ) شیعه مذهب صفویه توسط شاه اسماعیل صفوی ، به سال (1501 ) درایران ، کُردها وجامعه ی کُردی موردشدیدترین ستم های ملی ، مذهبی و سیاسی قرار گرفتند .
شاه اسماعیل صفوی پس ازنابودی دشمنانش ، جهت نیل به زیاده طلبی های خود وکنترل مناطق استراتژیک ودستیابی به دریای مدیترانه ، به سوی غرب کشورش لشکر کشی کرد . لشکر شاه کردستان راموردهجوم قرارداده ، ویرانی های زیادی برجای نهادند .
این تصمیم وموضعگیری شاه اسماعیل وجنایات لشکریانش برای اُمرای کُرد به خصوص « میر جزیره » قابل هضم نبود وبه دفاع ازخود وحاکمیتشان پرداختند . هم زمان برخی ازاُمرای کُرد که تعدادشان را 10 نفر ذکر کرده اند ، به خاطر « ترس » یا « طمع » جهت ابراز ارادت واعلام مراتب بندگی وحلقه بگوش بودن خود برای شاه اسماعیل صفوی به طرف شهر « خوی » رهسپار شدند . بارسیدن آن ها به خوی ، شاه بیشتر ایشان را به دارآویخت وچندنفر باقی مانده را اسیر و زندانی نمود . احتمالاً درتاریخ معاصر کُرد این اولین ترور وخیانت صفویان وایرانیان به کُردها ورهبران کُرد است که به عنوان اُمراÛ
Œ امیر نشین های کُرد شناخته شده بودند . حکام ایران هرگاه از برافروختن جنگ داخلی میان اُمرای کُرد ناتوان و مأیوس می شدند ، ازطریق « مسموم کردن » یا « دعوت از ایشان به بهانه ی مذاکره وگفتگو » ویا « اعطای خلعت » بدیشان ، آن ها را کشته و ازبین برده اند و پس از اهانت به اجسادشان ، به منظورتحقیر، ترساندن و زهرچشم گرفتن از مردم این اجساد را مدت ها به دارآویخته اند ؛ سنت و میراثی که امروزهم حکومت جمهوری اسلامی !! [ اسماعیلی ونه اسلامی ] دربرابر فعالان کُرد و اعضا و طرفداران احزاب کُرد آن رابه کار می گیرد .
( 2 )
آن هنگام که قاجاریه حکومت رادرایران به دست گرفتند ، وضعیت کردستان ایران (شرق کردستان ) بسی اسفناکتر بود . پیمان ارزروم دوم میان دولت عثمانی و قاجاریه درسال (1847 ) فرصت خوبی را برای از بین بردن رهبران و فرماندهان کُرد در اختیار شاهان قاجار قرار داد . « حمزه آقای منگور » یکی ازمردان شایسته و مشهور قیام شیح عبیدالله که در برخی از منابع ازاو تحت عنوان سپهسالار نام برده شده است ، بعد از قیام به بهانه ی مذاکره توسط وزیر فؤادی از مسؤلین بلند پایه قاجار به یکی از قرارگاه های نظامی دعوت شد . تیراندازانی که براساس برنامه قبلی برای ترور حمزه آقا سنگر گرفته وØ
�ماده شده بودند به محض رسیدن ایشان به محل قرار ، او را مورد هجوم قرار داده وکشتند .سپس جسد حمزه آقا پیش امیر نظام الدین حاکم ارومیه فرستاده شد وایشان هم برای ایجاد رعب و وحشت و زهرچشم گرفتن از مردم دستور داد که سر ٍ حمزه آقا از جسد جدا شده وآن را بر نیزه ای قرار داده در شهر بگردانند.
( 3 )
آن هنگام که فرهاد میرزا به سال ( 1284 ) هجری حاکم کردستان شد ، « حسن سلطان اورامی » را که یکی از سرداران مشهور اورامان بود و ( 800 - 1000 ) تفنگچی داشت به بهانه ی مذاکره ،گفتگو و اعطای هدیه به روستای ( بیلو ) ی مریوان دعوت کرد . به محض رسیدن حسن سلطان به محل قرار از پشت مورد حمله قرار گرفت و همان جا کشته شد. همچنین طبق فرمان فرهادمیرزا، « علی پاشا » از فرماندهان و سرداران عشیره ی جاف با همراهانش دستگیر شدند؛ هنگاهی که خواستند آن 5 نفر را به دار بیاویزند ، آن ها به جای ابراز ندامت و پشیمانی و طلب بخشش شروع به ناسزا گفتن و فحاشی به فرهاد میرزا و ناصرالدین شاه قاج
ار نمودند . به همین دلیل هر 5 نفر را از دار پایین آورده و ایشان را زنده به گور کردند .
( 4 )
پس ازآن که ایرانیان کارشان با جوامیر آغای هَمَوند رئیس عشیره ی هَمَوند تمام شد، بهانه جویی از او را آغاز کردند. درسال 1886 حسام الملک از کارگزاران قاجاریه به بهانه ی انجام مذاکره و گفتگو او را به سرای قصرشیرین دعوت کرد . بعد از این که جوامیر قدم در سرای قصرشیرین گذاشت ، بااشاره ی حسام الملک از پشت با چاقو و اسلحه مورد حمله قرار گرفت و با خیانت از پای درآمد .
( 5 )
ایل بزرگ شکاک از دست ایرانیان دربدری ها و آوارگی های زیادی کشیده¬ا ند و تنی چند از رؤسای ایشان با وعده و وعید و مکر وحیله حکام ایران فریب خورده و ناجوانمردانه کشته شده اند .
ایرانیان پس ازآن که متوجه شدند بانیروی نظامی نمی توانند برجعفرآغای سمکو ( برادر ارشد اسماعیل آغای سمکو ) پیروز شوند ، برای رهایی از دست او به مکر و حیله وکشتن غافلگیرانه متوسل شدند . بدین منظور ( درسال 1907 ) محمدعلی میرزا از تهران به نظام السلطنه تلگراف زد و دستور داد که جعفرآغای سمکو باید به هر شیوه ی ممکن از بین برود . نظام السلطنه اجرای این حکم را به محمد حسین خان فرمانده ی سواره نظام قرداغ در تبریز سپرد . حسین خان به بهانه ی حل مشکلات فی مابین و مذاکره و گفتگو ، جعفر آغا را به منزل شخصی خود در تبریز دعوت نمود . حسین خان جهت اطمینان خاطر جعفرآقا و نØ
�ان دادن حسن نیت خود ، قرآنی را مهر و امضا نموده و به عنوان هدیه برای جعفرآقا فرستاد .
جعفرآقا دعوت را پذیرفت و راهی تبریز شد . بارسیدن مهمان به درون سرای ، از سوی تفنگچی های حسین خان وحشیانه مورد تهاجم قرار گرفت و درحالی که کاملاً غافلگیر شده بود به قتل رسید . حکام ایرانی به شیوه ی مرسوم و همیشگی خود اجساد جعفرآقا و دوتن از همراهانش را به مدت دو روز در تبریز بردار آویختند .
( 6 )
ایرانیان تلاش زیادی نمودند که ازطریق نظامی اسماعیل آغای سمکو رئیس ایل شکاک را ازبین ببرند اما تمامی تلاش هایشان عقیم و بی ثمر ماند . لذا بارها او را مورد سوء قصد و ترور قرار دادند . در یکی از این سوء قصدها بود، که جعبه ی شیرینی پر از مواد منفجره¬ای را به عنوان هدیه برای ایشان فرستادند ، هرچند اسماعیل آقای سمکو به علت زیرکی و فراست خود ازاین ترور و خیانت جان سالم به دربرد ، اما انفجار این جعبه مرگ برادرش علی آغا را در پی داشت .
عقلانیت حکم می کرد که سمکو هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی به ایرانیان اعتماد ننماید . اما او بعدها به دام ایرانیان افتاد و درسال 1930 به بهانه ی حل¬وفصل همیشگی اختلافات فیمابین ، جهت مذاکره و گفتگو به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داد وراهی شهر اشنویه شد. حکام و رؤسای ایرانی طبق عادت و سرشت و خلق وخوی خود به عهد خود وفا ننمودند و در همین شهر به طور غافلگیرانه سمکو را به قتل رساندند . آنها جسد سمکو را پس از انتقال به ارومیه به مدت دو روز بر ار آویختند و در این مدت به حدی جسد ایشان را مورد اهانت و بی حرمتی قرار دادند که کسی قادر به شناسایی او نشد مگر یکی ازهمسرانشان
، آن هم به وسیله ی اثر نیش ماری که برروی یکی ازانگشتانشان قرار داشت .
( 7 )
درمیانه ی ده ی بیست قرن بیستم آن هنگام که اسماعیل آغای سمکو برعلیه حکومت سرکوبگر رضاشاه پهلوی به پاخاسته بود ، در مناطق لرستان و همدان قیامی دیگر توسط یکی از زنان شایسته و مشهور کّرد به نام « قدم خیر » در جریان بود که مدت 7 سال به طول انجامید . ایرانی ها طی این مدت روش های زیادی را برای سرکوب و نابودی قیام قدم خیر بکار گرفتند ، اما نتیجه ای به دست نیاوردند . آن ها عاقبت ازاحساسات دینی قدم خیر بهره گرفتند. رضاشاه پهلوی برای نیل به اهداف شوم خود نامه ای را با یک جلد قرآن کریم مهر و امضا شده به عنوان هدیه و برای نشان دادن حسن نیت و عدم خیانت و فریب و عدم وÙ
�ای به عهد و فقط و فقط برای پایان دادن به اختلافات فی مابین ، برای قدم خیر فرستاد .
برخلاف قول و وعده های رضاشاه به قدم خیر ، به محض این که قدم خیر و افرادش خود را تسلیم نمودند ، تعدادی از فرماندهان و رؤسای قبایل حامی و دنباله رو او که تعدادشان حدود 17 نفر بود اعدام شدند و قدم خیر نیز در یکی از زندان های تهران زندانی شده و پس ازشکنجه های جسمی و روحی فراوان عاقبت در زندان جان به جان آفرین تسلیم کرد .
( 8 )
علاوه بر کشتن غافلگیرانه، ترور و مسموم نمودن جزء روش های مرسوم ایرانیان برای از میان برداشتن رؤسا و رهبران بزرگ کُردها بوده است ، سید طاها پدرزن اسماعیل آغای سمکو و نوه شیخ عبیدالله نهری هم پس ازشکنجه های فراوان در زندان از سوی حکام وقت ایران ، مسموم شده و در اثر همین مسمومیت درسال 1939 حیات را بدرود می گوید .
( 9 )
درهمان سال وفات سیدطاها آتش جنگ جهانی دوم شعله¬ور شد و دولت های روسیه وانگلیس ایران را به اشغال خود درآوردند؛ در نتیجه، وضعیت جدیدی درشرق کردستان پدید آمد . ابتدا [ درمهاباد ] حزب ( ژ . کاف ) تأسیس شد که بعدها به « حزب دمکرات کردستان » تغییر نام داد و قاضی محمد (علیه الرحمه) رهبری حزب را بعهده گرفتند. قاضی محمد با همکاری روسها در 1946 ارکان جمهوری کردستان را بنا نهاد؛ اما تنها 11 ماه از عمر حکومت قاضی سپری شده بود که قاضی و حکومت کردستان قربانی رقابت های بین المللی شدند و درمورخه ی 30 /3 /1947 در میدان «چوارچرا» ، قاضی محمد (پیشوا)، سیف قاضی و صدرقاضی به چوØ
�ه ی دار آویخته شده و شهید شدند .
( 10 )
محمود خان دزلی که رفیق حلمی از او تحت عنوان قهرمان قیام اول شیخ محمود نام می برد ، از دوستان نزدیک شیخ محمود و اسماعیل آغای سمکو بود . اوایل تاسیس جمهوری کردستان در1946 م مسؤلین حکومت ایران به او پیشنهاد مذاکره و گفتگو دادند و بعدها ایشان را از طریق یکی از افسرانشان در گردنه ی «مله خورد» واقع در منطقه ی اورامان در مرز ایران و عراق مسموم نمودند . محمود خان 9 روز بعد از این حادثه در اثر مسمومیت فوت کردند .
( 11 )
پس از تأسیس دستگاه سرکوبگر ساواک درسال 1957 ، سیاست سرکوب ، ترور و خشونت علیه ملت کُرد رو به گسترش نهاد . به طوری که از او اخر دهه ی پنجاه تا سقوط رژیم منحوس پهلوی ، رژیم شاهنشاهی ودستگاه سرکوبگر ساواک به وسیله ی دوستان خود چه در داخل ایران و چه درخارج ازکشور ، افراد زیادی از مسؤلین احزاب کُرد، به خصوص حزب دمکرات کردستان را ترور نموده و از میان برداشتند . به عنوان مثال ساواک در شهرهای اشنویه،نقده و... حزب دمکرات کردستان عراق راکه توسط محمد رضا پهلوی پناه داده شده بود ، وادار به جنگ با حزب دمکرات کردستان ایران نمود و از طریق همین حزب برخی از رهبران ح
زب دمکرات از جمله : سلیمان معینی و ملا آواره را ترور کرد .
( 12 )
هرچند پیشبینی می شد که بعد ازسقوط حکومت محمدرضا پهلوی ، جمهوری اسلامی دربرابر مسأله ی کُرد و حقوق ملی کُردها موضعگیری ایجابی و مثبتی اتخاذ نماید، اما همانگونه که رویدادهای بعدی نشان دادند ، دربرخی موارد جمهوری اسلامی بدتر ازحکومت پهلوی و با شدت عمل بیشتری با مسأله کُرد برخورد نمود . اگر درگذشته و دردوره ی پهلوی به علت این که حکومت خود را سکولار می دانست به مسأله ی دینی و مذهبی توجه زیادی نشده بود و تنها بامسأله ی ملی برخورد می شد،اما درسایه ی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ، مسأله ی مذهبی هم برمسأله ی ملی افزون گردید .
پس از انقلاب 1979 و تأسیس مراکز جاسوسی از جمله « وزارت اطلاعات و امنیت » ،«اطلاعات سپاه پاسداران» و « نیروهای قدس» صدها تن از رهبران و مخالفان جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران ترور شدند .
وظیفه ی اصلی وزارت اطلاعات محافظت از سیستم سیاسی کشور و نابود نمودن نیروها وگروه هایی مخالف ومعاند بامنافع ملی !!! ایران است . لازم به ذکر است که در دوره ی حکومت پهلویها ترور مخالفین در داخل کشور و حداکثر در کشورهای همسایه انجام شده است ، حال آن که در دوره ی جمهوری اسلامی پدیده ی ترور و حذف فیزیکی رهبران و مخالفین سرشناس جمهوری اسلامی مرزهای کشور و حتی کشورهای همسایه را درنوردیده است؛ جاسوسان و تروریست های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با همکاری و هماهنگی سفارتخانه های ایران در کشورهای اروپایی، درقلب اروپا و دیگر کشورها عملیات تروریستی انجام دØ
�ده اند.
وجود روابط عمیق میان وزارت اطلاعات و وزارت امورخارجه سبب شده است که سفارتخانه ها و کنسولگری های ایران مقدمات لازم جهت انجام بیشتر قتل ها و ترورهای غافلگیرانه به ویژه در اروپا را آماده و در واقع سازماندهی نمایند . خمینی درمدت 10 سال حکومت خود فتوای قتل مخالفان سیاسی ایران را صادر نمود و پس از او این علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود که برنامه ی ترور مخالفین سیاسی به ویژه رهبران کُرد را به طور منظم ودقیق دنبال نمود . به این منظور در1989 کمیته ای مخفی به نام ( کمیته ی امور ویژه ) تأسیس و از تمام روش ها ازجمله ( مسموم نمودن ، استفاده از سلاح خفه کن ، چاقو ، خفه ک
ردن و ... ) علیه مخالفین نظام استفاده شد .
دکتر عبدالرحمان قاسملو بعد ازجمهوری کردستان ( 1946 ) و اعدام قاضی محمد ، به عنوان تواناترین سیاستمدار و رهبر حزب دمکرات کردستان شناخته شده است . ایشان درکنگره ی سوم حزب درسال 1973 به رهبری حزب رسید . ایرانی ها بر اساس همان سناریوی قدیمی که بر اساس آن دهها نفر از رهبران کُرد را ترور نموده بودند ، چهلمین روز مرگ خمینی را برای ترور دکتر قاسملو انتخاب کردند . درجلسه ی مذاکره میان دکتر قاسملو و ایرانیان درمورخه ی 14/ 7 / 1989 که درهتل هیلتون شهر وین درجریان بود ، نمایندگان ایران عبارت بودند از : جعفر صحرارودی ، مصطفی اجوادی و امیر بزرگیان و همراهان دکتر قاسÙ
�لو هم عبارت بودند از : فاضل رسول و عبدالله قادری . ایرانی های شرکت کننده درنشست مذاکره با سلاح صداخفه کن دکتر قاسملو و همراهانش را شهید کرده و از محل گریختند . براساس منابع موجود محموداحمدی نژاد رئیس جمهور فعلی ایران در جریان این جنایت حضور داشته و در خارج از هتل نگهبانی می داده است .
( 13 )
درتاریخ 17 / 2 / 1992 پس از گذشت 3 سال از ترور دکتر قاسملو ، دکتر صادق شرفکندی هم که ادامه دهنده ی راه دکتر قاسملو و رهبر حزب دمکرات کردستان بود ، درشهر برلین به همان شیوه ترور شدند .
( 14 )
سیاست ترور جمهوری اسلامی ایران تنها متوجه رهبران ملی نبوده است، بلکه رهبران بزرگ دینی اهل سنت به ویژه علمای کُرد در کردستان هم مورد هجوم دستگاه های سرکوبگر جمهوری اسلامی قرار گرفته ، و توسط این نهادهای سرکوبگر بازداشت، ترور و شکنجه شده اند.«[ استاد شهید] ناصر سبحانی » قافله سالار علمای دینی کُرد در ایران [ درمنزل استاد فاروق فرساد - که بعدها ایشان هم در جریان قتل های زنجیره ای درتاریخ 27 / 11 / 1374 در اردبیل به شهادت رسیدند- ، در شهر سنندج بازداشت شده] پس از9 ماه زندان و شکنجه ، سرانجام در تاریخ
18 / 3 / 1990 به شهادت رسیدند . هم چنین [ استاد علامه ] احمد مفتی زاده پس از تحمل ده سال زندان و انواع شکنجه، شش ماه پس از مرخص شدن از زندان در اثر اذیت و آزارها و شکنجه های وحشیانه دوران زندان، درتاریخ 20 / 11 / 1371 ( اواخر 1992 ) به شهادت رسیدند . استاد ملا محمد ربیعی [ امام جمعه اهل سنت کرمانشاه ] هم در سال 1992 [درجریان قتل های زنجیره ای ] در درون ماشین خود در بیرون ازشهر کرمانشاه به شهادت رسید .
***************************************************************
مردم کُرد ذهن تاریخی ندارند!
مؤخره مترجم
استاد ابراهیم یونسی در یادداشتی بر ترجمه « تاریخ معاصر کُرد » نوشته دیوید مک داول ، نوشته اند : « ازهرجا که آغاز کنی هیچ فرقی نمی کند ، انگار که به قول عوام از « وسط کتاب » گفته ای – و در وسط این کتاب هربار به یک نکته ی مهم می رسی که همه می بینند و توجه نمی کنند : وسط این کتاب بزرگ می گوید « مردم کُرد ذهن تاریخی ندارند » ؛ این کتاب پر از داستان ها و وقایعی است که این نکته را به روشنی نشان می دهند ... فرق نمی کند ، از هر جا که این کتاب را بگشایی انگار از وسط گشوده ای – درست ازوسط ... / ص 5
برای این که متوجه شویم ما کُردها حافظه تاریخی نداریم مثالی ذکر می کنم . از زمان شهادت قاضی محمد و یارانش تنها 62 سال گذشته است . زمانی که در مقایسه با تاریخ دردها و رنج های این ملت بسی کوتاه به نظر می رسد . در این فاصله زمانی اندک ، مردم ما و حتی رهبران سیاسی و ملی تمام نصایح و وصیت های رهبر خود را سخاوتمندانه فراموش نموده و اصلاً درسی ازآن نگرفته¬اند. گویا می خواهند که همه چیز را خود تجربه نمایند و نیازی به تجارب گذشتگان ندارند و دریغا که نتیجه ای جز غدر و خیانت نصیب رهبران و ملت ما نشده است.
پیشوای شهید دربخشی ازوصیت نامه ی سیاسی خود می فرمایند: ... دشمنان ملت کُرد بسیارند. آنها ظالم و ستمگرند ، بیرحم و بی مروت هستند ... برادرانم ، دیگر فریب دشمن را نخورید ، دشمنان کُرد از هر رنگ و نژاد و قوم و قبیله ای که باشند، فرقی نمی کند، دشمن ما هستند. آنها بیرحم و بی مروت اند و به شما رحم نمی کنند . دشمن شما را به جان هم انداخته و شما را به وسیله ی گروهی از خودتان نابود می کند . باحیله و نیرنگ شما را به جان هم می اندازد . در میان تمام دشمنان ملت کُرد ، دشمن عجم ( فارس ها ) ظالم ترین، ملعونترین و خدانشناس ترین و بیرحم ترین دشمنان اند . آن ها از انجام هیچ جنا
یتی علیه کُردها خودداری نمی کنند . و در طول تاریخ با ملت کُرد کینه ای دیرینه داشته و دارند . تاریخ را بنگرید تمام بزرگ مردان ملت ما از اسماعیل آغای سمکو گرفته تا حمزه آغای شکاک و حمزه آغای منگور و چندین و چند تن دیگر را فریب داده و ایشان را به صلح و دوستی فرا خوانده و بعد از پراکندن مردم از اطراف ایشان در نهایت ناجوانمردی ایشان را کشتند .
تمامی این مردان را با سوگند به کلام خداوند فریب داده اند که گویا عجم( فارس ها ) نسبت بدیشان نیت خیر داشته و در حق ایشان نیکی خواهند کرد. اما این کُرد خوش باور بوده است که فریب سوگندهای عجم( فارس ها ) را خورده و آن ها را باور کرده است . حال آن که در طول تاریخ تا روزگار ما کسی ندیده و نشنیده است که عجم( فارس ها ) به سوگند و پیمان ها و وعده هایی که به رهبران کُرد داده اند وفا نمایند و عهد خود به جای آورند . همه ی وعدوعید هایشان دروغ بود ودروغ .
اینک من به عنوان برادر کوچک شما به خاطر رضای خدا به شما می گویم : اتحاد داشته باشید و دست از یاری و همکاری همدیگر برندارید . مطمئن باشید اگر عجم ها (فارس ها)به شما عسل بدهند ، حتماً آن را مسموم نموده اند . سوگندها و پیمان های دروغین عجم ها ( فارس ها ) را باور نکنید. چون اگر هزار بار هم به کلام خداوند سوگند خورده و به شما وعده دهند ، مطمئن باشید هدف و نیتی جز فریب شما ندارد
اما و هزار اما راهی را که رهبران ما رفتند به قول جلال ملکشاه ( این راه / همان کوره راه پارسالی است ) باز این ما بودیم که از تجارب تاریخی درسی نگرفتیم و وعده های حکام فارس را باز باورکردیم و پنداشتیم تبرهایی وجود دارند که درختان را نمی برند .
استاد احمدمفتی زاده وعده های سران حکومت اسلامی !!!! را باور کرد و بعدها متوجه نفاق آنها شد اما افسوس که دیگر کار از کار گذشته بود . به قول شادروان استاد هژار کاک احمد نمی دانست که آخوندها دروغ گفتن را برای خود حرام نمی دانند . پیامبر صلح و آشتی هم به نوعی فریب فارس ها راخورد . به قول جاناتان رندل در کتاب با این رسوایی چه بخشایشی ؟ - ص 411-412 [ قاسملو ] مردی بود آشنا به راه و رسم جهان، که در13 ژوئیه 1989 یک جوخه پلیس مخفی ایران، درمقام اعضای یک هیأت مذاکره کننده سیاسی سطح بال ، اورابه گلوله بستند . این حرکت برای مرد هوشمندی چون او عملی بیفکرانه بود. – چه چیزی س
بب شده است که رهبران ما اعم از ملی و مذهبی زود فریب بخورند غیر از این که حافظه ی تاریخی نداشته و ندارند ؟ به قول اخوان ثالث مگر ما از پهلوی چه دیدیم تا ازولایت فقیه انتظار خیری داشته باشیم ؟ : [ ز آن چه حاصل ، جز دروغ و جز دروغ ؟ / زین چه حاصل ، جزفریب و جزفریب ؟ - زمستان / ص 119 چاپ یازدهم ] ما خود قربانی شدیم باید به کودکانمان یاد دهیم که از تاریخ درس بگیرند و دشمنان خود را بشناسند .
هرشب ستاره ای به زمین می کشند وباز / این آسمان غم زده غرق ستاره هاست
یادشان گرامی وراهشان پررهرو باد .
Monday, April 13, 2009
Sunday, April 12, 2009
بۆ جەلال تاڵەبانی !
ئەوەتا لە پێش چاوتان، عێراقی عروبە، ئەو عێراقەی، بە خوێنی كورد هەناسەی ژیانی ئەدا و له ساڵی 2003 دا ڕوخا، کهچی تۆ و مەسعود بارزانی، چوون زیندووتان كردەوە.
ئهمڕۆش وهک دهبینی، عێراقی عروبەکهتان له کاتێکدا تۆ هەر بە ناو كوردیت، تۆی كوردی ناوێت.
جەعفەری، عەللاوی، مالیكی و هاشمی، كە به خوێنی یەكتر تینوون، لێ دژی کورد هاوتهبان و نرخی یەك پووش بۆ تۆی کورد دانانێن. ئەو عەرەبانەی تۆ بە ماچ سەر و قاچیان بە سەر ئەكەیتەوە، تۆیان ناوێت. تۆ بە ناو سەرۆكی كۆماریت، كەچی بۆ ئەو كۆنگرەیهی، که پاشا و سەرۆككۆمارەكان بانگکراون، بێ نرخانە تۆیان ڕەفز كرد.
بۆ كۆنگرەی عەرەبی ـ لاتینی (وڵاتانی باشوری ئەمریكا)یش تۆ داوات كرد، تارق هاشمی نوێنەرایەتی عێراق بكات، له بهر ئهوهی ئهمهشیان داواکاری تۆ بوو، داواکهیان ڕەفز كردیت!
كاتێك عەرەبەكان قەپۆزیان شكاندیت، فەرمووت تۆ مالیكیت داناوه بۆ نوێنەرایەتیكردنی عێراق، كەچی مالیكی نەك هەر وهڵامی نهدایتهوه، بەڵكو جارێکی تر بۆ سووکایهتی پێکردنت، پێشنیارهکهتیان خستە ناو زەرفێکهوه و بۆتیانی ڕەوانە كردەوە! ئهگهر بۆ خۆتان لهوه سووکتر نهبن ئهمه چ سووکایهتییهکه تۆ قبوڵی دهکهیت؟
مالیكی وهڵامی دایتهوه و پێی گووتی: تۆ منت دانهناوه، دەسەڵاتی تۆ تهنها ڕەمزیە، لێ دهسهڵاتی من باڵایه له عێراقدا.
تۆ بای یەك زەڕڕە قوڕسایی و نرخت له بهغدا نییه، هێشتا قاچت نەخستە سەر زەوی كۆریای باشوور، مالیكی باڵادەست، تۆی پوچەڵكردەوە، پێی ڕایگەیاندن، هەرچی پرۆتۆکۆلێک تۆ ئیمزای بكەی، نرخی توورێکی قووڕاوی نابێ. هەر بۆیە سوك و ئاسان تۆیان ناردەوە بۆ عێراق!
ئێران و توركیا، بە بەردەوامی بۆردومانبارانی (كۆمەڵانی خەڵكی كوردستان) ئەكەن، نهک ناڕهزاییهک له دهمتان نایهته دهرێ، کهچی به بهردهوامی سهردانی وڵاتهکهیان دهکهیت، ڕیزت لێناگیرێت، له مێژووی سهرکردهی هیچ وڵاتێکدا کهسێکی وهک تۆ ی تێدا ههڵنهکهوتووه، وهک تۆ سووک بێت، ئهو ههڵسوکهوتانه تهنها له خۆت دهوهشێتهوه، ئهوهنده بێڕێزیت پێدهکرێت، تهنانهت به ڕەوای نابینن وهک ڕێو رهسمی سەرۆكی وڵاتانی دیکه پێشوازی و ماڵئاواییت لێبكەن، كەچی تۆ وەك تەیری گوول لە ژێر خۆڵ و خۆری بەغدادا چاوەڕێیان دەكەیت، تا ماچ و موچیان بکهیت، فەرشی سور بخهیته بهر پێیان، بیان بهیته ژوورهوه بۆ ئەو دیوهخانەی، تیایدا پێت پێدهکهنن، نوكتەت پێدهگێڕنهوه و گاڵتەت پێدهکهن.
كەم سایت و پێگە و میدیای عەرەب هەیە هێرش نەكاتە سەر کهسایهتیت، بە نۆكەر، زەلیل، سووك و نزم، باسیان له تۆ نهکردبیت!؟
ئەوەتا نە كەركوكت گەڕاندەوە بۆ سەر كوردستان، نە هەڵەبجە و ئەنفالت بە جێنۆساید ناسێنرا، خۆت مهسعود بارزانی هاو ڕهوشت و هاوشێوهت، کارێکی واتان کردووه، تهنانهت گومان له سهر بوونی کورد بکرێت وهک نهتهوه.
نەك هەر ئەمە، بەڵكو تۆ چوویتە كەركوك و باسی 32% ت كرد بۆ كورد و عەرەب و توركمان. ئەو كەركوكەی، له سهردهمی سهددامدا، كورد بە نیوەی ڕازی نەبوو، (نۆشێروان موستهفا شاهێدە، كە سەددام ساڵی 1991 پێی گوتن نیوەی كەركوك بۆ ئێوە و نیوەش بۆ ئێمە).
بۆ هەڵەبجەش جەنابت هەردوو فڕۆكەوانەكەت ئازاد كرد، بۆ ئەوەی كورد بەڵگەی بەدەستەوە نەمێنێ، كە بەعسییهکان كیمیابارانی هەڵەبجهیان کردووه، ئێستاش عارەبە شۆڤێنیەكان نكۆڵی لەوە دەكەن و تۆمەت دەخەنە پاڵ ئێران.
لهم دواییهشدا چوویته تورکیا، بۆ مافی ڕهواوی میللهتێک، بۆ سەربەخۆیی و کوردستان شهکرێکتان شکاند کاتێک وتتان، که بوونی دهوڵهتی کوردی خەونی نێو قەسیدەی شاعیرانەیه، داوات كرد، که پێشمەرگە و گریللای كورد لە ڕۆژهەڵات و باكوری كوردستان چەك دابنێ.
ههرچی نههامهتیی و سووکایهتیی ههیه، خۆت و بنهماڵهکهت بە سەر كوردتاندا هێناوه؟
هیچتان لە بەغدادا نهماوه تەنها ڕەزا و لهشی قوڕسی خۆتان نەبێ، كە وای لێكردووی كەنناس و پۆلیسە ئاساییەكانیش ڕێز لە بڕیار و ئیمزات نەگرن.
تۆ هیچ شتێکت له بەغدا نهماوه، تەنها سوكایەتی نەبێ، که ڕۆژانە بە سەر گەلی کورددا دهیهێنیت، ئێستاش برایانی عروبە و عێراقی یهکگرتووت، ددانی شۆفەڵەكانیان تیژ دەكەنەوە بۆ ئەنفال و جینۆسایدێکی تر.
تا ئێستاش برا عهرهبهکانت له عێراقدا، کورد بە بێگانە و نۆكەر و چەتە و خائین تەماشا دهکهن و بروایان به كورد و مافەكانی نییه.
تۆ چ قوڕساییهکت ماوە لە بەغدا؟! هەموو شتێكت سووكە، لە سوكیش سووكتر! تەنها جەستهیهکی ماندوو، ورگێکی پفدراوه، قورساییتان له لهشدایه، نهک له رهوشت و له کردار و بیر و هزردا!
ئێوه مێژوویهکتان بۆ خۆتان دروستکرد، نهک تهنها خۆتان و یەكێیەتییەكەتان، بهڵکو كوردیشتان پێوه سووك كرد. ئێستا تۆ بە ناو سەرۆك کۆماریت، كورد و ههموو عێراقییهک شەرم له خۆیان دهکهن، کهسێکی وهک تۆ سهرۆکیان بێت.
تۆ بوویت به گاڵتەجاڕ، عارەب و تورك و ئێرانی، نووکته له سهر ڕهفتار و قسهکانتان دروست دهکهن! تۆ بوویتهته مهزهخوانی گاڵته و شهوچهرهی قسهکانیان.
بۆیه داواتان لێدهکهین، لهبهر کورد نا، بهڵکو تهنها له بهر خۆتان، بۆ شهرمکردن لهو تاڵه مووە سپیانەی به سهرتانهوهیه، لهبهر ئهو لهشه زله شهکهتهتان، که ئهو کهللهیهی ههڵگرتووه و به ماندوویی دهیدهنه پێش خۆتان، بهو مێژووهی پڕتان کردووه له خیانهت و سەر شۆڕیی و میللهتێکتان ماندووکردووه به كارەسات و فرت و فێڵ. داواتان لێدهکهین وازبهێنه و لە سوچێكدا به بێدەنگیی مردنێک به هێمنیی بۆ خۆت ههڵبژێره، ئهوهی که له ژیانا ماوتانه، خۆت و بنهماڵهکهتان شانازیی پێوهبکهن، تهنها مردنێکی بێدهنگییه، با كەسیش نەزانێ گۆڕتان له کوێ دهبێ! چونکه ئهمڕۆ، ئهگهر کهسیش نهوێرێت، هیچت پێ بڵێت و گۆڕت ههڵدهتهکێنێ، لێ دڵنیابه به ناوی ناپاکێکی پله یهک پهیکهرت بۆ دروست دهکرێت، له ئیستاوه ئهو شوێنهش ناوی مهزاری ناپاکانی لێدهنرێت.
با ئەوەندە بهس بێت، که ئەم ڕاستییانه ڕاتانچڵەكێنێ.
كوردستانپۆست
ئهمڕۆش وهک دهبینی، عێراقی عروبەکهتان له کاتێکدا تۆ هەر بە ناو كوردیت، تۆی كوردی ناوێت.
جەعفەری، عەللاوی، مالیكی و هاشمی، كە به خوێنی یەكتر تینوون، لێ دژی کورد هاوتهبان و نرخی یەك پووش بۆ تۆی کورد دانانێن. ئەو عەرەبانەی تۆ بە ماچ سەر و قاچیان بە سەر ئەكەیتەوە، تۆیان ناوێت. تۆ بە ناو سەرۆكی كۆماریت، كەچی بۆ ئەو كۆنگرەیهی، که پاشا و سەرۆككۆمارەكان بانگکراون، بێ نرخانە تۆیان ڕەفز كرد.
بۆ كۆنگرەی عەرەبی ـ لاتینی (وڵاتانی باشوری ئەمریكا)یش تۆ داوات كرد، تارق هاشمی نوێنەرایەتی عێراق بكات، له بهر ئهوهی ئهمهشیان داواکاری تۆ بوو، داواکهیان ڕەفز كردیت!
كاتێك عەرەبەكان قەپۆزیان شكاندیت، فەرمووت تۆ مالیكیت داناوه بۆ نوێنەرایەتیكردنی عێراق، كەچی مالیكی نەك هەر وهڵامی نهدایتهوه، بەڵكو جارێکی تر بۆ سووکایهتی پێکردنت، پێشنیارهکهتیان خستە ناو زەرفێکهوه و بۆتیانی ڕەوانە كردەوە! ئهگهر بۆ خۆتان لهوه سووکتر نهبن ئهمه چ سووکایهتییهکه تۆ قبوڵی دهکهیت؟
مالیكی وهڵامی دایتهوه و پێی گووتی: تۆ منت دانهناوه، دەسەڵاتی تۆ تهنها ڕەمزیە، لێ دهسهڵاتی من باڵایه له عێراقدا.
تۆ بای یەك زەڕڕە قوڕسایی و نرخت له بهغدا نییه، هێشتا قاچت نەخستە سەر زەوی كۆریای باشوور، مالیكی باڵادەست، تۆی پوچەڵكردەوە، پێی ڕایگەیاندن، هەرچی پرۆتۆکۆلێک تۆ ئیمزای بكەی، نرخی توورێکی قووڕاوی نابێ. هەر بۆیە سوك و ئاسان تۆیان ناردەوە بۆ عێراق!
ئێران و توركیا، بە بەردەوامی بۆردومانبارانی (كۆمەڵانی خەڵكی كوردستان) ئەكەن، نهک ناڕهزاییهک له دهمتان نایهته دهرێ، کهچی به بهردهوامی سهردانی وڵاتهکهیان دهکهیت، ڕیزت لێناگیرێت، له مێژووی سهرکردهی هیچ وڵاتێکدا کهسێکی وهک تۆ ی تێدا ههڵنهکهوتووه، وهک تۆ سووک بێت، ئهو ههڵسوکهوتانه تهنها له خۆت دهوهشێتهوه، ئهوهنده بێڕێزیت پێدهکرێت، تهنانهت به ڕەوای نابینن وهک ڕێو رهسمی سەرۆكی وڵاتانی دیکه پێشوازی و ماڵئاواییت لێبكەن، كەچی تۆ وەك تەیری گوول لە ژێر خۆڵ و خۆری بەغدادا چاوەڕێیان دەكەیت، تا ماچ و موچیان بکهیت، فەرشی سور بخهیته بهر پێیان، بیان بهیته ژوورهوه بۆ ئەو دیوهخانەی، تیایدا پێت پێدهکهنن، نوكتەت پێدهگێڕنهوه و گاڵتەت پێدهکهن.
كەم سایت و پێگە و میدیای عەرەب هەیە هێرش نەكاتە سەر کهسایهتیت، بە نۆكەر، زەلیل، سووك و نزم، باسیان له تۆ نهکردبیت!؟
ئەوەتا نە كەركوكت گەڕاندەوە بۆ سەر كوردستان، نە هەڵەبجە و ئەنفالت بە جێنۆساید ناسێنرا، خۆت مهسعود بارزانی هاو ڕهوشت و هاوشێوهت، کارێکی واتان کردووه، تهنانهت گومان له سهر بوونی کورد بکرێت وهک نهتهوه.
نەك هەر ئەمە، بەڵكو تۆ چوویتە كەركوك و باسی 32% ت كرد بۆ كورد و عەرەب و توركمان. ئەو كەركوكەی، له سهردهمی سهددامدا، كورد بە نیوەی ڕازی نەبوو، (نۆشێروان موستهفا شاهێدە، كە سەددام ساڵی 1991 پێی گوتن نیوەی كەركوك بۆ ئێوە و نیوەش بۆ ئێمە).
بۆ هەڵەبجەش جەنابت هەردوو فڕۆكەوانەكەت ئازاد كرد، بۆ ئەوەی كورد بەڵگەی بەدەستەوە نەمێنێ، كە بەعسییهکان كیمیابارانی هەڵەبجهیان کردووه، ئێستاش عارەبە شۆڤێنیەكان نكۆڵی لەوە دەكەن و تۆمەت دەخەنە پاڵ ئێران.
لهم دواییهشدا چوویته تورکیا، بۆ مافی ڕهواوی میللهتێک، بۆ سەربەخۆیی و کوردستان شهکرێکتان شکاند کاتێک وتتان، که بوونی دهوڵهتی کوردی خەونی نێو قەسیدەی شاعیرانەیه، داوات كرد، که پێشمەرگە و گریللای كورد لە ڕۆژهەڵات و باكوری كوردستان چەك دابنێ.
ههرچی نههامهتیی و سووکایهتیی ههیه، خۆت و بنهماڵهکهت بە سەر كوردتاندا هێناوه؟
هیچتان لە بەغدادا نهماوه تەنها ڕەزا و لهشی قوڕسی خۆتان نەبێ، كە وای لێكردووی كەنناس و پۆلیسە ئاساییەكانیش ڕێز لە بڕیار و ئیمزات نەگرن.
تۆ هیچ شتێکت له بەغدا نهماوه، تەنها سوكایەتی نەبێ، که ڕۆژانە بە سەر گەلی کورددا دهیهێنیت، ئێستاش برایانی عروبە و عێراقی یهکگرتووت، ددانی شۆفەڵەكانیان تیژ دەكەنەوە بۆ ئەنفال و جینۆسایدێکی تر.
تا ئێستاش برا عهرهبهکانت له عێراقدا، کورد بە بێگانە و نۆكەر و چەتە و خائین تەماشا دهکهن و بروایان به كورد و مافەكانی نییه.
تۆ چ قوڕساییهکت ماوە لە بەغدا؟! هەموو شتێكت سووكە، لە سوكیش سووكتر! تەنها جەستهیهکی ماندوو، ورگێکی پفدراوه، قورساییتان له لهشدایه، نهک له رهوشت و له کردار و بیر و هزردا!
ئێوه مێژوویهکتان بۆ خۆتان دروستکرد، نهک تهنها خۆتان و یەكێیەتییەكەتان، بهڵکو كوردیشتان پێوه سووك كرد. ئێستا تۆ بە ناو سەرۆك کۆماریت، كورد و ههموو عێراقییهک شەرم له خۆیان دهکهن، کهسێکی وهک تۆ سهرۆکیان بێت.
تۆ بوویت به گاڵتەجاڕ، عارەب و تورك و ئێرانی، نووکته له سهر ڕهفتار و قسهکانتان دروست دهکهن! تۆ بوویتهته مهزهخوانی گاڵته و شهوچهرهی قسهکانیان.
بۆیه داواتان لێدهکهین، لهبهر کورد نا، بهڵکو تهنها له بهر خۆتان، بۆ شهرمکردن لهو تاڵه مووە سپیانەی به سهرتانهوهیه، لهبهر ئهو لهشه زله شهکهتهتان، که ئهو کهللهیهی ههڵگرتووه و به ماندوویی دهیدهنه پێش خۆتان، بهو مێژووهی پڕتان کردووه له خیانهت و سەر شۆڕیی و میللهتێکتان ماندووکردووه به كارەسات و فرت و فێڵ. داواتان لێدهکهین وازبهێنه و لە سوچێكدا به بێدەنگیی مردنێک به هێمنیی بۆ خۆت ههڵبژێره، ئهوهی که له ژیانا ماوتانه، خۆت و بنهماڵهکهتان شانازیی پێوهبکهن، تهنها مردنێکی بێدهنگییه، با كەسیش نەزانێ گۆڕتان له کوێ دهبێ! چونکه ئهمڕۆ، ئهگهر کهسیش نهوێرێت، هیچت پێ بڵێت و گۆڕت ههڵدهتهکێنێ، لێ دڵنیابه به ناوی ناپاکێکی پله یهک پهیکهرت بۆ دروست دهکرێت، له ئیستاوه ئهو شوێنهش ناوی مهزاری ناپاکانی لێدهنرێت.
با ئەوەندە بهس بێت، که ئەم ڕاستییانه ڕاتانچڵەكێنێ.
كوردستانپۆست
Saturday, April 11, 2009
تنها با یک کلیک از صفحه نمایش خود فیلم بگیرید
بعد از این که وارد سایت ScreenCastle شوید فقط کافیست تا یک دکمه را فشار دهید تا بتوانید از صفحه نمایش خود یک فیلم تهیه کنید.
این سایت یک نرمافزار کم حجم جاوا را بر روی کامپیوتر شما بارگذاری میکند، بعد از بارگذاری این نرم افزار صفحهای به شکل زیر نمایش داده میشود که میتوانید در آن سایز و قسمتی که میخواهد ضبط شود را تعیین کنید، همچنین قادر خواهید بود تعیین کنید که آیا نرمافزار صدای شما را از طریق میکروفن ضبط کند یا خیر.
این سایت یک نرمافزار کم حجم جاوا را بر روی کامپیوتر شما بارگذاری میکند، بعد از بارگذاری این نرم افزار صفحهای به شکل زیر نمایش داده میشود که میتوانید در آن سایز و قسمتی که میخواهد ضبط شود را تعیین کنید، همچنین قادر خواهید بود تعیین کنید که آیا نرمافزار صدای شما را از طریق میکروفن ضبط کند یا خیر.
خداوند دوست داشتنی
گنجشک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم بود، طوفات تو آن را از من گرفت. کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟
خدا گفت: ماری در راه لانهات بود و تو خواب بودی. باد را گفتم لانهات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!!! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته دشمنی پنداشتی.
گنجشک از خدا تشکر کرد و رفت اما مار لب به سخن گشود و گفت خدایا چرا باد را گفتی که لانه گنجشک را خراب کند تا گنجشک را برهاند؟!اگر آنروز این گنجشک را شکار میکردم مارکوچولو دختر زیبایم از گرسنگی نمیمرد!!!
و خدا فرمود مارکوچولوی تو اگر زنده میماند تبدیل به اژدهایی میشد که که اولین شکارش خود تو می بودی و بعد از آن دیگر این روال بین تمامی مارها پدیدار میشد که بعد از سن بلوغ پدر و مادر خود را میخوردند.خلاصه مارکوچولوی تو مارکپولو میشد و سردسته تمام مارهای مادر خوار
مار هم از خدا تشکر کرد و رفت اما مار کوچولو گفت خدایا تو چرا تقدیر من را چنین کردی؟!!مگر چه میشد که من زنده میماندم ولی مثل بقیه مارها زندگی میکردم و مادر و پدرم را نمیخوردم؟!
خدا گفت تو الان در بهشتی وجایگاه خوبی داری پس شکرگذار باش
مارکوچولو گفت بهشت اصلا هم جای خوبی نیست!هر وقت فرشته ها مرا میبینند جیغ میزنند وای مار و فرار میکنند و هیچ کس مرا دوست ندارد
خدا گفت خوب اشکالی ندارد تو را تبدیل به دختر زیبایی میکنم تا کسی از تو نترسد
مارکوچولو گفت خوب نمیشد همون موقع که زنده بودم سرنوشت مرا جوری تنظیم میکردی که من هم زنده بمانم و هم مادر و پدرم را نخورم؟
خدا گفت تو پدر منو دراوردی یه کلمه دیگه حرف بزنی نزدیا
و مارکوچولو تبدیل به دختر زیبایی شد و در بهشت به عشق و حال پرداخت و دیگر هیچ سوالی از خدا نکرد.
خدا گفت: ماری در راه لانهات بود و تو خواب بودی. باد را گفتم لانهات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!!! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته دشمنی پنداشتی.
گنجشک از خدا تشکر کرد و رفت اما مار لب به سخن گشود و گفت خدایا چرا باد را گفتی که لانه گنجشک را خراب کند تا گنجشک را برهاند؟!اگر آنروز این گنجشک را شکار میکردم مارکوچولو دختر زیبایم از گرسنگی نمیمرد!!!
و خدا فرمود مارکوچولوی تو اگر زنده میماند تبدیل به اژدهایی میشد که که اولین شکارش خود تو می بودی و بعد از آن دیگر این روال بین تمامی مارها پدیدار میشد که بعد از سن بلوغ پدر و مادر خود را میخوردند.خلاصه مارکوچولوی تو مارکپولو میشد و سردسته تمام مارهای مادر خوار
مار هم از خدا تشکر کرد و رفت اما مار کوچولو گفت خدایا تو چرا تقدیر من را چنین کردی؟!!مگر چه میشد که من زنده میماندم ولی مثل بقیه مارها زندگی میکردم و مادر و پدرم را نمیخوردم؟!
خدا گفت تو الان در بهشتی وجایگاه خوبی داری پس شکرگذار باش
مارکوچولو گفت بهشت اصلا هم جای خوبی نیست!هر وقت فرشته ها مرا میبینند جیغ میزنند وای مار و فرار میکنند و هیچ کس مرا دوست ندارد
خدا گفت خوب اشکالی ندارد تو را تبدیل به دختر زیبایی میکنم تا کسی از تو نترسد
مارکوچولو گفت خوب نمیشد همون موقع که زنده بودم سرنوشت مرا جوری تنظیم میکردی که من هم زنده بمانم و هم مادر و پدرم را نخورم؟
خدا گفت تو پدر منو دراوردی یه کلمه دیگه حرف بزنی نزدیا
و مارکوچولو تبدیل به دختر زیبایی شد و در بهشت به عشق و حال پرداخت و دیگر هیچ سوالی از خدا نکرد.
هنر "خداوند" جهت فرستادن مگس و وزغ! و مرگ برای بندگانش (فایل صوتی از تورات)
http://www.box.net/shared/a0ke1eo37s
Thursday, April 2, 2009
خۆم بهخۆمکرد وخۆم بهرپرسیارم، د. خهلیقی
دوێنێ وپێرێ، له کاتی خهباتی بێوچان بۆ رزگارکردنی نهتهوهی خاوهن کوردستان، لهمبهر و لهوبهری سنووری دهسکرد، له کاتی تهنگانهدا به دهست وبرد، پهنام ئهبرد بۆ بێگانه. بهڵکوو له بهر کێشهی کاتی ئهودوانه، پشتم نهچهمێ وبتوانم به خهبات درێژهبدهم. کاتێک ئهوان وهک ههمیشه بۆ درێژهدان به بهوستهمه زۆرئهستهمه و زیاترمانهوه له سهرخاکم ههروهک حاکم وکوێلهدار، به ئهسپایی، دهستهوملان دهبوون، به مردوویی یان زیندوویی، منیان دهکردهقۆچی قوربانی ئهوئاشتییه وبهم جۆره منیش وهک ههمیشه، بارودۆخ وزهوی وبهرد و دهستی دزیوی دۆژمن و چارهنووسم دهکره نیشانه و تاوانهکهم وهک خهڵاتێک ئهدا بهوان و له ههر بهرپرسیارییهک، خۆم بێبهری دهکرد! بهڵام ئێستا ودوای پیک هاتنی نیمچهدهسهڵاتێکی کوردی وخۆماڵی، له بهشێک لهوخاکهپاکهدا، وام لێکدایهوه که خاک و خهبات وچارهنووس وئامانج یهکه وههربهشیکی ئهم نیشتمانه پهلپهلکراوه، له ژیرنیری ستهم دهربێ، بۆ منی ههڵوهدای ئهو ئازادییه، سهرکهوتنه، ههربۆیه دهبێ بۆپاراستنی ئاسایش و بارو دۆخی تێبکۆشم. تێکۆشام و زوودابهزیم، له چیاوه بهرهوگوڕایی ملم پیوهنا و به تهواوی کهوتمه ژێرچاوهدێری ودهسهڵاتی خۆماڵیانه وبهم جۆره چاوم بڕییه ئاسۆیهکی لێڵ ونادیار و چاوهروانی رووداوێکی له نهکاوی ئهم جیهانه!
ئاوهها چوو و ئاوهها بوو که سهرکردهکانی رێکخراوه کوردییهکانی رۆژههڵاتی کوردستان، بێ خویندنهوهی زانستیانهی ئهگهری گورانکارییهکان و به دهسهڵات گهیشتنی غوڵامهکانی وهلی فهقێ له عێراقدا و ههوڵدان بۆ چێکردنی پهیمانێکی دی وهک پهیمانی سهعدئاباد بۆگهلهکۆمه کردن له شوڕشی کورد له ههرلایهک، له لایهن داگیرکهرانهوه، خۆیان ورێکخراوهکهیان وهک هیلهی پاککراو، خسته ئهوگوڕهپانه بێدهرهتانه وئێستا دهبینن، لهوانهیه، جیاوازی دهسهڵاتی خۆماڵیی ژیر کاریگهری داگیرکهران ئهوهنده بێ که دوای چهککردن ودهس بهسهرکردن، لهشی زیندوویان مردوویان، وهک قوربانی نهنیرنهوه بۆبارهگای پڕستهمی دوژمنی کوێر!
کونفرانسهکهی ههولیر له مهڕدیاری کردنی چارهنووسمان هێشتا پێک نههاتوو، سهرهتاکهی به پهیامی سهرۆک کۆماری عێراق، دهستی پیکرد، کهیان چهک دابنێن یان لهم وڵاته وهدهرکهون! ههواڵی سهرههڵدانی کارهساتێکی سامناکی بڵاوکردهوه وئهو برایه! ئهوهی له بیرکرد که خۆی له1962وه، بۆ ههمان ئامانچ ههتا ههنووکه چهکی به دهستهوهیه! ئهو، دهیهوێ یان ئهوان دهخوازن، بۆ پاراستنی خۆیان، وبێدهنگ کردنی تورکیه وئێران، ئێمه، ئهرێ ئیمهی دووجارقوربانی، بکهنه قوربانی!
ئهگهروایه و فیداکاری شازدهساڵهمان کاوبایه، ئێوهش بهرلهوه رووداو بینهقاقهتان بگرێ وکار له کار بترازی، کاڵه له پێ بکهن وچهک لهشان، بهرهوچیا وبهرهو مهیدانی بهرخۆدان، وهڕی کهون. خۆئیوه بهومهیدانه فێرن و له رابۆردوودا، ههرلهو چیا، گهلیک قارهمانیتان نواندووه. ئهگهر به من بێ، لهگهڵ هیزی گریلای باکووری راپهریو، دهستهوملان دهبم. گشت وردهگلهو گازندهیهک وهلادهنێم، پهرده له سهر ئامانجی ون بوو وشاراوه ههڵدهدهمهوه، ههمووشتێک دهکهمه قوربانی ئهو. خۆ ئهم کاره لهم دۆخهدا، دژوارنیه، مهگهر نایژین، خاک یهکه، خهڵک یهکه، ئامانج یهکه وخهبات یهکه ودوژمن یهکه؟! ئهگهروایه، بۆ مات ماون له بۆ به تهمای دانهوداون؟! ههستن بڕۆن. مردن گهلیک له یهخسیری و نادیاربوونی چارهنووس، به پێزتره.
لهودهوهره، له سهرچیا له ئامێزی سرۆشتی پاکی ئهوخاکه، لهو دۆخهدا، بهو بڕیاره، مۆری خۆتان له مێژوو، له تهبایی و برایهتی وئهمگناسی و پیرۆزراگرتنی ئامانجی بهرز دهدهن و بۆ ههتا ههتایه، بهرهکانی داهاتوو، پێتان شادهو باستان دهکا.
دوکتۆر حوسێن خهلیقی
2009-03-31
ئاوهها چوو و ئاوهها بوو که سهرکردهکانی رێکخراوه کوردییهکانی رۆژههڵاتی کوردستان، بێ خویندنهوهی زانستیانهی ئهگهری گورانکارییهکان و به دهسهڵات گهیشتنی غوڵامهکانی وهلی فهقێ له عێراقدا و ههوڵدان بۆ چێکردنی پهیمانێکی دی وهک پهیمانی سهعدئاباد بۆگهلهکۆمه کردن له شوڕشی کورد له ههرلایهک، له لایهن داگیرکهرانهوه، خۆیان ورێکخراوهکهیان وهک هیلهی پاککراو، خسته ئهوگوڕهپانه بێدهرهتانه وئێستا دهبینن، لهوانهیه، جیاوازی دهسهڵاتی خۆماڵیی ژیر کاریگهری داگیرکهران ئهوهنده بێ که دوای چهککردن ودهس بهسهرکردن، لهشی زیندوویان مردوویان، وهک قوربانی نهنیرنهوه بۆبارهگای پڕستهمی دوژمنی کوێر!
کونفرانسهکهی ههولیر له مهڕدیاری کردنی چارهنووسمان هێشتا پێک نههاتوو، سهرهتاکهی به پهیامی سهرۆک کۆماری عێراق، دهستی پیکرد، کهیان چهک دابنێن یان لهم وڵاته وهدهرکهون! ههواڵی سهرههڵدانی کارهساتێکی سامناکی بڵاوکردهوه وئهو برایه! ئهوهی له بیرکرد که خۆی له1962وه، بۆ ههمان ئامانچ ههتا ههنووکه چهکی به دهستهوهیه! ئهو، دهیهوێ یان ئهوان دهخوازن، بۆ پاراستنی خۆیان، وبێدهنگ کردنی تورکیه وئێران، ئێمه، ئهرێ ئیمهی دووجارقوربانی، بکهنه قوربانی!
ئهگهروایه و فیداکاری شازدهساڵهمان کاوبایه، ئێوهش بهرلهوه رووداو بینهقاقهتان بگرێ وکار له کار بترازی، کاڵه له پێ بکهن وچهک لهشان، بهرهوچیا وبهرهو مهیدانی بهرخۆدان، وهڕی کهون. خۆئیوه بهومهیدانه فێرن و له رابۆردوودا، ههرلهو چیا، گهلیک قارهمانیتان نواندووه. ئهگهر به من بێ، لهگهڵ هیزی گریلای باکووری راپهریو، دهستهوملان دهبم. گشت وردهگلهو گازندهیهک وهلادهنێم، پهرده له سهر ئامانجی ون بوو وشاراوه ههڵدهدهمهوه، ههمووشتێک دهکهمه قوربانی ئهو. خۆ ئهم کاره لهم دۆخهدا، دژوارنیه، مهگهر نایژین، خاک یهکه، خهڵک یهکه، ئامانج یهکه وخهبات یهکه ودوژمن یهکه؟! ئهگهروایه، بۆ مات ماون له بۆ به تهمای دانهوداون؟! ههستن بڕۆن. مردن گهلیک له یهخسیری و نادیاربوونی چارهنووس، به پێزتره.
لهودهوهره، له سهرچیا له ئامێزی سرۆشتی پاکی ئهوخاکه، لهو دۆخهدا، بهو بڕیاره، مۆری خۆتان له مێژوو، له تهبایی و برایهتی وئهمگناسی و پیرۆزراگرتنی ئامانجی بهرز دهدهن و بۆ ههتا ههتایه، بهرهکانی داهاتوو، پێتان شادهو باستان دهکا.
دوکتۆر حوسێن خهلیقی
2009-03-31
Subscribe to:
Posts (Atom)