Thursday, June 19, 2008
Tuesday, June 17, 2008
Sunday, June 15, 2008
Saturday, June 14, 2008
Wednesday, June 11, 2008
Tuesday, June 10, 2008
The most stupid bridge in the world!/
تصاويري از مهندسي سازترين پل روگذر در ايران - روي اين پل محال است تصادف نکنيد!
تصاوير مربوط است به پل روگذر جاده قزوين - رشت در حوالي منطقه امام زاده هاشم در حدود 20 کيلومتري رشت. اين پل طوري طراحي شده که اگر با عبور از آن بخواهيد وارد لاين مقابل جاده شويد حتما با ماشين هاي مقابل برخورد خواهيد کرد! اگر شک داريد ويديو را ببينيد.
تصاوير مربوط است به پل روگذر جاده قزوين - رشت در حوالي منطقه امام زاده هاشم در حدود 20 کيلومتري رشت. اين پل طوري طراحي شده که اگر با عبور از آن بخواهيد وارد لاين مقابل جاده شويد حتما با ماشين هاي مقابل برخورد خواهيد کرد! اگر شک داريد ويديو را ببينيد.
Monday, June 9, 2008
Saturday, June 7, 2008
Friday, June 6, 2008
Thursday, June 5, 2008
عشق - دریا
مـی وزد از آنطـــــرفتر بادهــــــا
از دل دریــــا رســــد فریاد هــــا
هـــــر که آواز دل دریا شنــــــید
بهـترین آوای این دنیا شنـــــید
روی موج آب دریا ، خـواب شو
یا برای خــــواب دریا ، آب شو
آب دریا ، اشک فرهاد است و بس
مــوج دریا ، آه و فریاد است و بس
ما به دریا ، آتشـــــی افروخـــتیم
ایدریغ ! از آتشش خود سوختیم
سقــــف دریا را چراغان کرده ایم
آرزوی ابــــــــر و بـــاران کـرده ایم
هــــــر که اینک دل به دریا میزند
روی قلــــــب عاشقی ، پا میزند
***
ماهـــــــــی از آزار ما پرواز کـــرد
عــــــقده دیرینه اش را باز کـــرد
هر که ماهی را گرفت ، او قاتل است
صید ماهی ، تا قیـــامت باطل است
کشتی غفلت خطر دارد ، بیا
مــــــــوج دریا ها اثر دارد ، بیا
قــــــــطره ما همــــت دریا دلیست
زندگیمان ، حاصل بی حاصلیست
زندگی صد پیچ و خم دارد ، پسر
زندگی شادی و غــم دارد ، پسر
قــــطره ، قطره مهربانی ، چاره است
پیش خوبان ، هـــمزبانی چاره است
چاره یعنی با شما تنها شدن
عاشـــــــــق دیرینه دریا شدن
با تو بـودن چاره درد من است
درد من مزد عملکرد من است
من میان انبــــــه مردم شدم
در میان خیل مردم ، گم شدم
گم شــــدن افسانه مجنون هاست
غوطه خوردن در میان خون هاست
***
دوستی یعنی ، فدایت میشوم
کشتی من ! ناخــــدایت میشوم
صحبت از عشق است ، از دریا بود
صحبــــتی از سـرنوشـــــــت ما بود
عشق ، دریا ، یعنی دنیای دگر
رشته ای در ریشـــــــــه آب گهر
عشق ، دریا ، یعنی دریایی سراب
تا رسیـــــــــــدن در جـــــــوار آفتاب
عشق ، دریا ، یعنی بیدارند و بس
ســـــــالها با هــــم گرفتارند و بس
عشق ، دریا ، یعنی دل دادن به هم
غــــــــوطه خوردن در میان رنج و غم
از دل دریــــا رســــد فریاد هــــا
هـــــر که آواز دل دریا شنــــــید
بهـترین آوای این دنیا شنـــــید
روی موج آب دریا ، خـواب شو
یا برای خــــواب دریا ، آب شو
آب دریا ، اشک فرهاد است و بس
مــوج دریا ، آه و فریاد است و بس
ما به دریا ، آتشـــــی افروخـــتیم
ایدریغ ! از آتشش خود سوختیم
سقــــف دریا را چراغان کرده ایم
آرزوی ابــــــــر و بـــاران کـرده ایم
هــــــر که اینک دل به دریا میزند
روی قلــــــب عاشقی ، پا میزند
***
ماهـــــــــی از آزار ما پرواز کـــرد
عــــــقده دیرینه اش را باز کـــرد
هر که ماهی را گرفت ، او قاتل است
صید ماهی ، تا قیـــامت باطل است
کشتی غفلت خطر دارد ، بیا
مــــــــوج دریا ها اثر دارد ، بیا
قــــــــطره ما همــــت دریا دلیست
زندگیمان ، حاصل بی حاصلیست
زندگی صد پیچ و خم دارد ، پسر
زندگی شادی و غــم دارد ، پسر
قــــطره ، قطره مهربانی ، چاره است
پیش خوبان ، هـــمزبانی چاره است
چاره یعنی با شما تنها شدن
عاشـــــــــق دیرینه دریا شدن
با تو بـودن چاره درد من است
درد من مزد عملکرد من است
من میان انبــــــه مردم شدم
در میان خیل مردم ، گم شدم
گم شــــدن افسانه مجنون هاست
غوطه خوردن در میان خون هاست
***
دوستی یعنی ، فدایت میشوم
کشتی من ! ناخــــدایت میشوم
صحبت از عشق است ، از دریا بود
صحبــــتی از سـرنوشـــــــت ما بود
عشق ، دریا ، یعنی دنیای دگر
رشته ای در ریشـــــــــه آب گهر
عشق ، دریا ، یعنی دریایی سراب
تا رسیـــــــــــدن در جـــــــوار آفتاب
عشق ، دریا ، یعنی بیدارند و بس
ســـــــالها با هــــم گرفتارند و بس
عشق ، دریا ، یعنی دل دادن به هم
غــــــــوطه خوردن در میان رنج و غم
Wednesday, June 4, 2008
Tuesday, June 3, 2008
آیت الله خلخالی : رقیق القلبم! چند بار گریه کرده ام، من هم مثل امام رئوفم، video
http://www.youtube.com/watch?v=Iz2QCYr7STQ&eurl=http://www.iranian.com/main/singlepage/2008/hanging-judge-khalkhali
فکری که یک بچه برای اصلاح جهان ارائه داد
اگر انسان درست شود، جهان درست خواهد شد کشیش در روز شنبه خود را برای اجرای مراسم دعا و نیایش آمده میکرد. زنش به قصد خرید خانه را ترک کرده بود . هوا بارانی و پسر کوچکش بی قرار و ناراحت بود . حوصله اش سر رفته بود . کشیش مجله ای قدیمی را بر داشت و آن را ورق زد تا به یک عکس رسید . نقشه جهان بود. کشیش صفحه را کند و آن را به قطعات ریز پاره کرد ، بعد تکه های آن را به اطراف اتاق پخش کرد و به پسرش گفت " جانی، اگر همه این تکه پاره های کاغذ را کنار هم بگذاری و نقشه اصلی را درست کنی به تو ۲۵ سنت میدهم. " کشیش خیال می کرد که این کار دست کم تا ظهر پسرش را سرگرم می کند . ۱۰ دقیقه بعد صدای در زدن اتاق مطالعه اش را شنید . پسرش بود که نقشه را کامل شده را برایش آورده بود. کشیش از این که پسرش به این سرعت نقشه را تهیه کرده بود متعجب شد. کشیش پرسید: " پسرم، چطور شد که به این سرعت این کار را انجام دادی؟ " و جانی جواب داد:"خیلی ساده بود. در سمت دیگر عکس مردی بود . قطعه کاغذی برداشتم و آن را در پایین عکس قرار دادم، کاغذ دیگری در بالای عکس گذاشتم و صفحه را بر گرداندم. میدانستم که اگر تصویر مرد را درست دربیارم نقشه جهان نیز درست در کنار هم قرار می گیرد. " کشیش لبخندی زد و سکه ۲۵ سنتی را به پسرش داد و گفت: " تو برنامه مناجات مرا هم برای فردا آمده ساختی . میدانم درباره چه حرف بزنم. موضوع سخنرانی من این خواهد بود : اگر انسان درست شود، جهان درست خواهد شد.
Subscribe to:
Posts (Atom)