Friday, May 30, 2008
Tuesday, May 27, 2008
Monday, May 26, 2008
to learn english
http://towerofenglish.com/reading.html
جالبترین سایتی که برای یادگیری انگلیسی می توان از آن استفاده کرد
جالبترین سایتی که برای یادگیری انگلیسی می توان از آن استفاده کرد
Friday, May 23, 2008
Tuesday, May 20, 2008
BBC - The Birth of Israel Part 1 of 6
بی.بی.سی یک مستند دربارهی ماجرای روز نکبت (یا سالروز تولد اسراییل) درست کرد به اسم «تولد اسراییل». سازندهاش جرمی باون است که سردبیر خاورمیانهی بی.بی.سی است. از آنجایی که اسراییلیها را عصبانی کرده باید مستند بیطرفی باشد
Monday, May 19, 2008
Bridge to Iran
مجموعه ای متشکل از مصاحبه با ( سعید حنایی قاتل ۱۶ تن از زنان خیابانی در مشهد ) ، قاضی پرونده ، خانواده مقتولان و . . . در این مجموعه به نظر من می توانیم از یک سو با تفکرات بخشی از مردم کشورمون که متاسفانه بدون مطالعه و با تفکرات مذهبی به خودشون اجازه می هندن که دست به هر کاری بزنند -امری که نه تنها در بین افراد کم سواد و بی سواد ، بلکه حتی گاه در بین مسئولان کشورمان ( البته به گونه ای دیگر!) دیده می شود- آشنا می شویم و از سوی دیگر با دیدن ظلمی که به به این زنان روا داشته شده دلمان خون می شود!
ناصرالدین شاه به میرزا حسن آشتیانی سردمدار "جنبش تنباکو:
عجب خدمتی به ملت و مردم می کنید! هرکس هم که تریاک کش نبود، حالا چپق تریاک می کشد. غلیان چرس را عجب رواجی دادید! مرد که بی جهت غلیان را ترک نمی کند. لابد است برود تریاک بکشد یا چرس و یا هر نجاستی که گیرش بیاید، سر غلیان بگذارد، بکشد و دیوانه شود، ناخوش شود و بمیرد.(تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ص 15)
دين
هر دين بيش از آنكه شيطانش را بياعتبار كند اينكاررا با خدايش انجام ميدهد./ -------**--بيشتر خطابههاي روحانيون شبيه آگهيهاي تجاري اند- اما نمي توانم تشخيص دهم كه آيا در اين آگهي ها خدا اسپانسر است يا محصول عرضه شده. ------**-- آدمهايي كه به من ميگويند من به جهنم خواهم رفت درحاليكه آنها به بهشت ميروند مرا بسيار شادمان ميكنند از اينكه ما به دو مقصد متفاوت ميرويم------**--در هر دهكدهاي يك مشعل- آموزگار- وجود دارد و يك كپسول آتش نشاني: روحاني./-- --**--كار و كاسبي ها ممكن است بيايند و بروند اما دين همواره باقي خواهد ماند. چرا كه دين تنها تجارتي است كه در آن مصرف كننده بخاطر بدي محصول، خودش را سرزنش ميكند.-----**-- چطور نهادهاي ديني را مي توان يك راهنماي قابل اعتماد در جهان ناديده دانست درحاليكه در جهان ديده و مرئي دچار اشتباهات فراواني شدهاند؟ /--- --**-من به خدا اعتقاد دارم اما در مورد بقيه جزئياتش خيلي مطمئن نيستم./----**-- با يا بدون مذهب، انسان هاي خوب كارهاي خوب ميكنند وانسان هاي بد، كارهاي بد. اما براي اينكه انسان هاي خوب كارهاي بد انجام دهند نياز به مذهب است./-- --**---خواندن و فهم كامل كتاب مقدس مطمئن ترين شيوه كافر شدن است./-- ---**--سوالي كه پيشروي نژاد بشر است: آيا پرودگار طبيعت بايد جهان را با قوانين خودش اداره كند يا روحانيون و پادشاهان با جنگولك بازيهاي جعلي اينكار را بكنند؟/-----**-- دين به يك قرص مي ماند. بهترين روش استعمالش قورت دادن بدون جويدن است. ----**---من به خدا اعتقاد دارم اما كوچكترين اعتمادي به كساني كه برايش كار ميكنند ندارم./----**-- خنده دار، متناقض و دردناك است كه بي خدايان، دين را جدي تر از موحدان ميگيرند/----**--خدا يك كمدين است. درحال بازي دربرابر تماشاگراني كه به شدت از خنديدن وحشت دارند/----**--اگر مثلثها خدا داشتند، خدايشان سه ضلعي مي بود./---**--اين واقعيت كه يك مومن شاد تر از يك شكاك ديني است از آنجا ناشي ميشود كه يك مست سرخوش تر از آدم هوشيار است./---**--جاييكه پرستش خورشيد يك وظيفه عمومي باشد آزمايش قوانين حرارتي جنايتي نابخشودني خواهد بود.
کوبای بیفیدل
در هر کجای کوبا اگر بگوئید لا چینا (البته به صدای آرام که به گوش غریبه نرسد) همه میفهمند منظورتان رائول کاستروست. «لا چینا» یعنی زن چینی، در مقابلِ «ال چینو» که یعنی مرد چینی. در کوبا سالهاست شایع است که رائول مردگراست (یعنی همجنسگرای مفعول)، و چون مثل چینیها چشمان بادامی و پلک پف کرده دارد لقب «لا چینا» را برازندهاش میدانند. در مورد او یک شوخی دیگر هم در کوبا همهگیر است به این مضمون: که عدم شباهت آشکار رائول به برادرش فیدل که حتی در کلانسالی مردی بسیار خوش تیپ است از این روست که مادرشان قبل از تولد رائول از یک شیرفروش چینی که به خانهشان رفت و آمد داشت گهگاه شیر مجانی دریافت میکرد!
معمار اصلاحات اقتصادي هند
اقتصاد هند چگونه از سقوط گريخت؟
دنياي اقتصاد- «مان موهان سينگ» اقتصاددان هندي كه با سمت وزير دارايي در دهه 90 ، اصلاحات اقتصادي را در اين كشور كليد زد و پس از موفقيتي چشمگير به مقام نخستوزير ارتقا يافت، ميگويد:. آن زمان كه در آستانه سقوط بوديم به «راجيو گاندي» گفتم كه يك شانس براي تغيير اوضاع داريم؛ به شرطي كه از تمهيدات جسورانه بهره گيريم و كارهايي انجام دهيم كه قبل از ما هم به فكر بقيه رسيده اما به هر دليلي انجام نشده است... اينگونه بود كه اقتصاد دستوري كنار گذاشته شد و اقتصاد هند دوباره به پرواز درآمد.
گفتوگو با مانموهان سينگ؛ نخست وزير هند
من، راجيوگاندي و اقتصاد هند
مترجم: دكتر جعفر خيرخواهان
بخش نخست
مان موهان سینگ اقتصاددان هندي متولد 1932، وزیر دارايي دولت ناراسیمها رائو در دهه 1990 بود و بانی اصلاحاتی شد که به آزادسازی اقتصادی در هند انجامید و تغییرات اساسی در این کشور بهوجود آورد.
وي پس از پيروزي حزب كنگره به رهبري سونيا گاندي در انتخابات سال 2004 به نخست وزيري هند رسيد. در اين گفتوگوي نوزده بخشي كه قبل از نخست وزيري سينگ انجام شده است، وي در باره تاریخ اصلاحات اقتصادی و سیاست صنعتی هند، تاثیر جهانيسازی و نقش دولت در اقتصاد هند توضیح میدهد.
ديدگاه نهرو در مورد نوسازي هند
نهرو نوشت که سوسیالیسم هم علمی و هم منطقی است. منظور او از این گفته چه بود؟
نهرو یک اندیشمند خردگرا بود و میخواست علم و تکنولوژی را بهکار گیرد تا مشکلات موجود عصر ما را حل کند. مشکل اصلی در هند، عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی این کشور بزرگ و فقر گسترده و عظیمی بود که از زمان استقلال حاکم شده بود. دیدگاه اقتصادی نهرو رهايي يافتن از آن فقر مزمن، بیسوادی و بیماری با استفاده از علوم جدید و تکنولوژی بود.
هدف اصلی، نوسازی و صنعتی کردن کشور در طی فقط یک نسل بود. آیا این يك ایده خوب یا ایده مضحکی بود؟
در بسياري از كشورهاي جهان نمونههايي از این دست اتفاق افتاده است. اتحاد شوروی توانست در طی یک نسل صنعتی شود. انقلاب صنعتی در انگلستان را میتوانید به چند مرحله (نسل) تقسیم کنید. بسیاری از تغییرات ساختاری در یک نسل اتفاق افتاد که بعدها غیر قابل برگشت شد و این دیدگاه نهرو بود.
نظر او صنعتیکردن هند بود. او با شهرنشین کردن هندیها در يك فرآیند، امیدوار بود جامعههای نو خلق خواهد شد، جامعههای منطقیتر، انسانیتر که احساسات فرقهگرايي و تعصبات مذهبی کمتر باشد. این دیدگاه متعالی نهرو بود.
برنامهريزي مركزي، جانشين واردات
آیا برنامهریزی مرکزی سرانجام در درون خود محو و مضمحل گردید؟ ارزیابی شما از مفهوم برنامهریزی مرکزی حداقل بهعنوان نخستين مرحله توسعه چیست؟
من فکر میکنم تاریخ اقتصاد در150 سال اخیر به روشنی نشان میدهد که اگر بخواهید کشوری را در مدتی کوتاه مثلا حدود 20 سال صنعتی کنید، و بخش خصوصی خوب کاملا توسعه یافته و طبقه کارآفرین نداشته باشید، آنگاه برنامهریزی مرکزی اهمیت پیدا میکند.
ارزیابی نهايي شما از تجربه برنامهریزی مرکزی در هند چیست؟ آیا این یک برنامه اجتماعی و اقتصادی درستی بود؟
در نخستين مراحل توسعه هند، برنامهریزی مرکزی عاملی مثبت برای توسعه و تشویق صنعتی شدن و ساخت صنایعی بود که هرگز پیش از آن ساخته نشده بود. از لحاظ سازماندهی علوم و تکنولوژی، آزمایشگاههای ملی جدید بهوجود آمد. اگر برنامهریزی مرکزی نبود، هرگز آن چیزها موجودیت نمییافت.
اما مشکل اساسي پس از گذشت 15 ، 20 سال بعد شروع میشود، چرا که نظام برنامهریزی مرکزی که ما بتدریج پیاده کردیم یا سایر کشورها تجربه کردهاند فاقد سیستم تاثیرگذاری موثر بر مدرنیزهسازی بر پایه پیشرفت و رشد بهرهوری و خلق تکنولوژی جدید است و اینجاست که ناتوانی اقتصاد مبتنی بر برنامهریزی مرکزی ظاهر میشود و هزينهاي سنگین بر اقتصاد تحمیل میکند که قابل تحمل نیست.
اقتصاد مختلط، برنامهريزي مركزي
واضح است که اقتصاد شوروی، با برنامههای 5 سالهاش، تاثیراتی بر هند داشت. آیا مدل اقتصاد مختلط حزب کارگر انگلیس نیز چنین تاثیری داشت؟
بله، من فکر میکنم هند همیشه یک اقتصاد مختلط داشته است و بر طبق استانداردهای غربی، ما بيش از آنكه اقتصاد بخش دولتي داشته باشیم، اقتصاد بازار داشتيم. دیدگاه انگلیس از همزیستی بخش خصوصی و بخش عمومی تاثیر زیادی بر تفکر نهرو گذاشت و این گونه بود که نهرو جرح و تعدیلهایی به مدل برنامهریزی شوروی وارد کرد.
كينزين، سرمايهداري، فقر، دانشگاه
شما رشته اقتصاد را در دانشگاه کمبریج و آکسفورد فراگرفتید. وقتی دانشجو بودید جریان اقتصادی غالب چه بود و چه تصوری از آن داشتید؟
من امتیاز گذراندن آموزشهای بسیار مفید از افرادی چون جون رابینسون، نیکلاس کالدور، ریچارد کان، موریس داب و سِر دنیس رابرتسن را داشتم. من فکر میکنم نگاه حاکم در آن زمان به سمت مداخله مقتدرانه دولت بههمراه فضای کینزین برای ثبات اقتصاد سرمایهداری گرايش داشت که در کشورهای فقیر به مداخله مقتدرانه دولت برای سوق دادن اقتصاد به مسیر رشدی خوداتکا تعبير ميشد.
اگر آنها امروز شما را میدیدند حتما در قبر خود میلرزیدند! اینطور نیست؟
در آن زمان هر که به هند میآمد چه از MIT، چه از کمبریج و انگلستان همه توصیههای یکسانی براي کشور داشتند. اگر واقعا میخواهید به رشد خوداتکايي برسید باید بپذیرید که دولت نقش بازیگر پیشتاز اصلی را برعهده گیرد.
برنامهریزی مرکزی، فساد، سرمایهداری
آیا درست است بگوييم مجوز راج تقریبا پیامد اجتنابناپذیر برنامهریزی مرکزی است؟
بله حتما همین طور است. چون در اقتصادی که منابع آن کمیاب هستند و تقاضا بسیار زیاد است، شما نیازمند سهمیهبندی و کنترل هستید و بنابراین نیاز به صدور مجوز دولتی خواهید داشت. در مراحل اولیه، این کنترلها تحت عنوان ورود عقلانیت بیشتر در فرآیند تخصیص کالا معرفی میشد. اما پس از مدت زمانی آنها خود به ابزار فساد تبدیل شدند. به ابزاری برای تاخیرها تبدیل میشدند. به ابزاری برای بیاطمینانی تبدیل میشدند و بدین شکل اقتصاد به راحتی از مسیر شفاف و حقیقی خود خارج میشد. ضمن آنکه سیستم اطلاعات مورد نیاز برای اجرای عقلایی این کنترلها به ابتذال کشیده میشد، پس من فکر میکنم این عاملی شد برای ...
پس بهتر است بگوييم مجوز راج تا حد معینی، منتج به رکود اقتصادی و مانعی برای رشد کارآفرینی میشد؟
بله من فکر میکنم این کار موجب برانگیخته شدن عملی میشود که من گاهی اوقات آنرا سرمایهداری کارکردگرا مینامم. سرمایهداری از نظر تاریخی همواره یک نیروی محرک قوی بوده است و در ورای آن نیرو، پیشرفت تکنولوژی، اختراع، ایدههای جدید، محصولات جدید، تکنولوژی جدید و روشهای جدید مدیریت تیمی نهفته بوده است. اگر اقتصاد کنترل شده شدید داشته باشید و با حمایت نامحدود، خود را به کلی از جهان پیرامون خود جدا سازید، دیگر هیچکس هیچ انگيزهاي برای افزایش بهرهوری و ابداع و ایدههای جدید نخواهد داشت. بنابراین، مجوز حکومتی راج مانع بزرگی در فرآیند مداوم رشد پایدار شده بود.
سیاست صنعتی، جانشینی واردات، حمایتگرايي
آیا صحیح است استفاده از خودروی مدل «امباسادور» توليد هند را نمونهاي از عدم پیشرفت فنی در یک اقتصاد بسته بناميم؟
بله، برخی اوقات تعجب میکنم. فکر میکنم صنایع اتومبیل تویوتا و هندوستان همزمان بهوجود آمدند. شركت هندوستان موتورز، درگیر ساخت اتومبیل امباسادور شد و در برابر، تویوتا رهبری جهاني صنعت اتومبیل را در دست گرفت. این میتواند معیاری برای چگونگی از دست دادن فرصتها در نتیجه درگیر شدن در یک مدل خیلی قدیمی در اقتصاد تحت سلطه مجوزهای دولتی باشد.
چرا تجارت خارجی برای مدتهای مدید نقش چندانی در اقتصاد هند ایفا نکرد؟
در اقتصاد بسیار بزرگي مثل هند، تجارت اجبارا سهم کمی از اقتصاد را دارد. تا همین اواخر، به نظر من در ایالاتمتحده نیز تجارت فقط بخش کوچکی از مجموع درآمد ملی را تشكيل ميداد. حتی در ژاپن برای مثال، اگر صادرات را در نظر بگیرید تنها 10 تا 11 درصد GDP بیشتر نمیشود. بنابراین تا حد زیادی این نتیجه اندازه اقتصاد ماست. هند کشوری با پهنای یک قاره و منابع طبیعی فراوان است. اما در این خصوص عدمتمایل به تجارت خارجي، به خاطر سياست دروننگر به صنعتیشدن که اتخاذ کرده بودیم، تجارت خارجی سرکوب میشد.
حکمرانی جهاني، گفتوگوهای تجاری
شما صنعت خودروسازی تویوتا را با صنعت خودروسازی هندوستان مقایسه کرديد. در دهه1980 نگاه مردم هند به خارج از کشور معطوف شده بود. فکر میکنم ذهن شما هم به نوعی با آنچه که در ديگر مناطق شرق آسيا در جریان بود درگیر شده بود. به من بگوييد چه میدیدید و آن زمان چه فکری به خصوص در مورد تحولات کره جنوبی میکردید؟
در دهه 1980، اقتصاد هند طبق استانداردهای جهاني وضعیت مناسبی داشت. آمریکای لاتین و آفریقا گرفتار بحران بدهی بودند. رشد اقتصاد هند به سطح 5/5 درصد رسیده بود، اما اگر به 30 سال اخیر نگاه کنید مثلا 1960 تا 1990، پیشرفت کشورهای آسیایشرقی شگفتآور بوده است. در طي یک نسل آنها قادر به متحول کردن اجزاي گوناگون اقتصاد خود شده بودند. آنها قادر به رهایی یافتن از فقر شدید شده بودند. دستاوردهای آنان در شاخصههای رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی بسیار قابل توجهتر از سایر کشورهای جهان بود. آنچه در آسیای شرقی بخصوص در کشوری مثل کره جنوبی روی داد، من را تحت تاثیر شدید قرار داده بود.
اگر کره جنوبی را فقط بهعنوان یک نمونه در نظر بگیریم درست است بگوييم که در حدود سال1960- استانداردهای زندگی و تولید سرانه در دو کشور کرهجنوبی و هند یکسان بوده است؟
بله، فکر میکنم هند و کرهجنوبی قطعا درآمد سرانه یکسانی در سال1960 داشتند و در فاصله زماني 40 ساله کرهجنوبی عضوی از باشگاه كشورهاي پيشرفته شده و ما در جایی هستیم که بودیم.
اینک تفاوت دو كشور از لحاظ درآمد سرانه چقدر است؟
درآمد سرانه هند حدود450 دلار و درآمد سرانه کره، اگر درست یادم باشد حدود 12000 تا 11000 دلار است.
همه اینها در عرض یک نسل اتفاق افتاد؟
بله، این یک دستاورد قابل ملاحظه است.
آیا این پیشرفتها در حالی که مردم هند نگاهشان به سایر اقتصادهای آسیايي بود، منتج به آغاز تغییر در هند شد؟
مطمئنا. این حقیقت که بسیاری از کشورهای شرق آسیا با اینکه منابع و امکانات کمتری از هند داشتند در مسابقه هند برای توسعه اقتصادی و اجتماعی بسیار جلوتر از ما حرکت کردند تاثیر بسزایی بر افکار جامعه بهخصوص میان اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی در دهههای اخیر داشت.
برنامهریزی مرکزی، اصلاحات اقتصادی
سقوط و شکست مدل اقتصاد شوروی چه تاثیر فکری بر مردم هند گذاشت؟
به روشنی اثبات شد اقتصاد دستوری آنگونه که ما فکر میکردیم قابل اطمینان نبود. ما فکر میکردیم میتوانیم به اتحاد شوروی بهعنوان یک تمدن جدید تکیه کنیم و در آنجا یک اقتصاد و جامعه آن و سیاستهای آن را داشتيم که نمیتوانست حتی از خود در برابر تناقضات درونی دفاع کند. پس سقوط اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، عامل مهمی در تاثیرگذاری بر تفکر اصلاحات اقتصادی در کشور ما و هر کشور دیگری به شمار ميرود.
تاچر، اصلاحات اقتصادی، اقتصاد مختلط
آیا حمله شدید تاچر به اقتصاد مختلط امواجی در اینجا ایجاد کرد؟
مردم بسیاری در هند هستند که خانم تاچر را میستایند. من افتخار شرکت در جلسات متعدد با ایشان را داشتهام و احترام زیادی برای وی قائل هستم؛ اما فکر میکنم او تاثیر کمی بر افکار هنديها در اصلاحات اقتصادی داشته است.
بحران بدهی، هزینههای دولت، بحران پولی
میتوانید یک جمعبندی از بحران مالی هند سال 1991 داشته باشید؟ هنگامی که شما وزیر دارایی شدید هند در چه شرایطی قرار داشت؟
هند کسری بودجه ناپایداري داشت. کسری بودجه دولت مرکزی برابر 5/8 درصد GDP بود. هند تراز پرداختهای ناپایدار داشت. کسری حساب جاری نزدیک به 5/3 درصد GDP بود. هیچ وامدهنده خارجی هم نبود که مایل به حمایت باشد. ذخاير ارزی خارجی ما تقریبا تمام شده بود بنابراین در آستانه ورشکستگی قرار گرفته بودیم و مردم با سقوط کامل اقتصاد کشور هند روبهرو بودند.
پسانداز یا ارز خارجی شما چند روز کفاف میداد؟
وقتی من به سمت وزير دارايي منصوب شدم سپرده ارزي ما به یک میلیارد دلار نمیرسید و تقریبا دو هفته واردات ما را جواب میداد.
راجیو گاندی
بنابراین وقتی به دیدار نخستوزیر رفتيد تا او را در جریان خلاصه وضعیت امور قرار دهید به او چه گفتید؟
به او گفتم ما در آستانه سقوط هستیم. احتمال است ما سقوط کنیم ولی هنوز یک شانس برای تغییر اوضاع داریم به شرطی که از تمهیدات جسورانه بهره گیریم و من گفتم این یک فرصت است. ما باید این بحران را به یک فرصت تبدیل کنیم تا یک هند جدید بسازیم. انجام کارهايي که بسیاری از مردم قبل از ما فکر میکردند و میگفتند باید انجام شود؛ اما به هر دلیلی هرگز انجام نیافته بود.
واکنش نخست وزیر چه بود؟
نخست وزیر بسیار استقبال کرد. بدون حمایت فعالانه و کمک او، من نمیتوانستم هیچ کاری انجام دهم.
در مورد بقیه افراد حزب چطور؟ راه طولانی در پیش رو بود تا بشود آنها را با خود هم عقیده کرد؟
ما حزب را برای تغییرات ساختاری که هنوز یکماه از عمر آن بیشتر نگذشته بود، آماده نکرده بودیم. اما خوشبختانه راجیوگاندی خدمت بزرگی به کشور ما کرد، چون او بیانیه انتخاباتی سال 1991 حزب ما را تنظیم کرد و در آن بیانیه بهوضوح به نیاز کشور به اصلاحات اقتصادی از نوعی که ما تعهد انجام آن را داده بودیم، اشاره کرده بود. برای من کار راحتی بود که بدبینان در حزب را متقاعد کنم که چیزی برخلاف مصلحت حزب انجام نمیدهم. این میراثی بود که از راجیوگاندی برای ما بجای ماند. گرچه منتقدان قانع نشدند؛ اما برای مدتی آنان را آرام نگه داشت.
تعدیل ساختاری، آزادسازی، خصوصیسازی
وقتی شما ایستادید و آن سخنرانی مشهور در پارلمان را انجام دادید مباحث کلیدی که برای تشویق همفکران خود براي همراه شدن با اصلاحات بهکار بردید چه بود.
استدلال خیلی ساده بود. ما در بطن بحران پیشبینینشدهای قرار داشتيم و اکنون وقت آن بود که بزرگ فکر کنیم نه محدود. ما میتوانستیم با یک روش سنتی کمربندهای خود را ببندیم و محکم هم ببندیم. اما پافشاری بر این راه بدبختی بیشتری همراه داشت، بیکاری بیشتر، و من گفتم یک راه دیگر نیز هست. ثبيت اقتصادي توام با تعدیل ساختاری معتبر میتوانست دوره این بدبختی را کوتاه تر کند. میتوانست روح ابتکار و نوآوری را آزاد کند، روح کارآفرینی و مشارکت را که همیشه در هند وجود داشت، اشاعه دهد بهصورتی که اقتصاد ما بتواند سریعتر رشد کند، زودتر از آنچه مردم فکرش را میکردند. این درست همان چیزی بود که اتفاق افتاد.
به یک مخاطب غیراقتصاددان، و غیرهندی، بگوييد چه تغییرات کلیدی را انجام دادید؟
ما دخالت مستقیم دولت را در امور مردم بخصوص در مشارکتها و سرمایهگذاري هندیها از میان برداشتیم. ما هم رقابت داخلی و هم خارجی و کلا بحث رقابت را به میان مردم آوردیم. سیستم مالیاتی را ساده و منطقی کردیم. ریسکپذیری را جذابتر و پرسودتر کردیم. بنابراین سعی کردیم محیطی مساعد برای رشد کسبوکار بهوجود آوریم.
در مورد مقررات و کنترلها چطور؟ در این موارد چه کردید؟
ما بسیاری از مقررات و کنترلها را برداشتیم که در گذشته سد راه روحیه نوآوری و روح کارآفرینی بود و دامنه رقابتها را محدود میکرد چه رقابت داخلی و چه خارجی. در نتیجه در دهه 1990 رشد بهرهوری در صنعت هند سریعتر از هر زمان دیگر بود.
و این نشانه پایان مجوزهای راج بود؟
خوب من امیدوارم که چنین بوده باشد. ما هنوز نیاز داریم کارهای بیشتری انجام دهیم تا تاثیرات مجوزهای دولتی راج را از بین ببریم.
جهانيسازی، آزادسازی، جانشینی واردات، توسعه اقتصادی
از شما نقل میشود که گفتهاید «خوداتکايي یعنی تجارت خارجی نه کمک خارجی»، قبلا گفتید هند بیشتر شبیه یک اقتصاد قارهای بزرگ بود که نیازی به تجارت بسیار زیاد نداشت. منظور شما چیست؟
منظور من از بیان «خوداتکايي» این است که پیشرفت هند با اقتصاد جهاني گره خورده است. ما باید در منافع یک اقتصاد دائما به هم وابسته شریک باشیم. تجارت فرصتها را ایجاد میکند و فضايي بهوجود میآورد که صنعت ما میتواند در آن رشد کند. آنهم با روندی سریعتر از تقاضای داخلی. آزاد شدن بازار سرمایه فرصتهايي را در اختیار ما میگذارد تا سرمایهگذاری خود را فراتر از میزان پسانداز داخلی گسترش دهیم. هند باید از تمام مزیت این فرصتها در اقتصاد رو به رشد جهاني بهره ببرد.
در همین حال برخی ریسکها نیز وجود دارد. زیرا رقابت یک تیغ دو لبه است. به آنهايي که قوی هستند کمک میکند و به آنهايي که ضعیف هستند صدمه وارد میکند. هند باید برای مقاومت در برابر یورش رقابت، قابلیتهای خود را تقویت کند. فرآیند رقابت فضايي ایجاد میکند که نقاط قوت فراوان هند از حیث سرمایهگذاری و نیز توانمندی خلاق آن میتواند هند را تبدیل به یکی از بازیگران جهاني کند.
بنابراین آن طور که منظور من است خوداتکايي بهمعنای جدايي هند از دنياي خارج يا وابسته ساختن هند فقط به پسانداز داخلي نيست و به همین دلیل ما درهای کشور خود را بهروی مشارکت بیشتر سرمایهگذاری خارجی کاملا باز گذاشتیم. اما من هرگز اعتقاد ندارم که خارجیها تعهدی در برابر توسعه هند داشته باشند. این کار باید در داخل خود هند انجام شود. اما بهصورتی که بيشترين بخش پساندازهای لازم برای توسعه هند همچنان از داخل هند تامین شود.
نقش هند در اقتصاد جهاني
پس شما جهانيسازی را به طور کلی دارای نفع خالص برای هند میبینید؟
جهانيسازی فرصتهايي را فراهم میآورد، اما موارد دردسرزا هم وجود دارد. برای مثال ما بخشی از نظام تجارت جهاني هستیم. فرصتهايي وجود دارد، اما بیشمار عوامل اصلی و مهم دیگری هم بههمراه دارد. برای مثال دور اروگوئه (1994-1986) قوانین TRIPS (شورای بینالملل مالکیت سازمان تجارت جهاني) محدودیتهايي در قیمت داروهای ضروری اعمال کرده است. این قانونگذاری TRIPS جنبه منفی آن است. آزادسازی کشاورزی مثالی دیگر است. کشاورزی ما يارانهاي نیست کشاورزی در آمریکا و اروپا از يارانه بالايي برخوردار است. اکنون اگر بخواهیم موفقیت جهاني داشته باشید يارانههای بالای کشاورزی اروپا و آمریکا به رقابت با کشاورزی بدون يارانه هند برخاسته و این من را نگران کرده است. اما من معتقدم آنها فقط جمع و تفریق هستند. هند دلایل بسیاری برای خود دارد که بخشی از نظام تجارت جهاني باشد.
بسیاری از مردم خواهند گفت: این قوانین عادلانه نیست که کشورهای قدرتمند و ثروتمند قانون وضع میکنند و این یک سلب مزیت از کشورهای نوظهور مثل کشور شما خواهد بود؟
کاملا درست است. بازی اقتصاد بینالملل بازی قدرتمندان است و آنهايي که قوی هستند همیشه میتوانند قوانین بازی را در اختیار خود بگیرند. آن طور که من میبینم هند آنقدر قوی نیست که قوانین این بازی جهان را به دلخواه خود در اختیار بگیرد. اما فرصتهايی وجود دارد و دیگر کشورهای آسیای شرقی مزیت برخورداری از فرصتهای نظام تجاری را دارند؛ هر چند که خیلی از نقاط منفی را نیز در بر دارد. هند هم باید همین کار را انجام دهد. بهرهبرداری از این فرصتها در مسیر تحقق یافتن سرنوشت جدید و در فرآیند امید به آینده زمانی که آنقدر قوی باشیم که خود اثرگذار در بازنویسی قواعد بازی شویم.
منافع و خطرات جهانيسازی
آیا فکر میکنید جهانيسازی کمکی به حل مشکل دائمی فقر در هند خواهد کرد؟
جهانيسازی ایجادکننده فرصتهاست. همان طورکه گفتم تجارت آزادتر، آزاد به معنای واقعی، و تولیدات کاربر در هند میتواند بازارهايی در خارج پیدا کند که به ایجاد مشاغل جدید در هند بیانجامد، این مسیر میتواند به کاهش فقر کمک کند.
به همین طریق، اگر ما به تکنولوژی درجه یک دستیابیم دیگر بدنبال اختراع چرخ نخواهیم رفت. میتوانیم مسیر نوسازی اقتصاد خود را کوتاه کنیم. به همین طریق با آزادسازی بازار سرمایه و جریان آزادتر سرمایه میتوان نرخ سرمایهگذاری و نرخ رشد را با درصدی سریعتر از پساندازهای داخلی افزایش داد.
اما همان طور که قبلا گفتم رقابت، یک جاده دو طرفه است. اگر ما مردم خود را آموزش ندهیم این خطر بزرگ وجود دارد که در نوع اقتصاد جهاني که امروز هویدا شده است؛ یعنی اقتصاد جهاني مبتنی بر دانش، تنها کارگران ماهر هستند که از بزرگترین ذینفعهای این فرآیند رشد خواهند بود. اگر نیروی کار هند آموزش مناسبی نبیند آنگاه جهانيسازی به سمت تخریب بسیاری از صنایع سنتی ما پیش خواهد رفت. وظیفه ماست که مطمئن شویم جهانيسازی یک بازی حاصل جمع مثبت است و البته ما به کمک بقیه کشورها برای اینکه فضای اقتصاد بینالمللی باید پشتیبان کشورهای فقیرتر باقی بماند، نیاز داریم.
دنياي اقتصاد- «مان موهان سينگ» اقتصاددان هندي كه با سمت وزير دارايي در دهه 90 ، اصلاحات اقتصادي را در اين كشور كليد زد و پس از موفقيتي چشمگير به مقام نخستوزير ارتقا يافت، ميگويد:. آن زمان كه در آستانه سقوط بوديم به «راجيو گاندي» گفتم كه يك شانس براي تغيير اوضاع داريم؛ به شرطي كه از تمهيدات جسورانه بهره گيريم و كارهايي انجام دهيم كه قبل از ما هم به فكر بقيه رسيده اما به هر دليلي انجام نشده است... اينگونه بود كه اقتصاد دستوري كنار گذاشته شد و اقتصاد هند دوباره به پرواز درآمد.
گفتوگو با مانموهان سينگ؛ نخست وزير هند
من، راجيوگاندي و اقتصاد هند
مترجم: دكتر جعفر خيرخواهان
بخش نخست
مان موهان سینگ اقتصاددان هندي متولد 1932، وزیر دارايي دولت ناراسیمها رائو در دهه 1990 بود و بانی اصلاحاتی شد که به آزادسازی اقتصادی در هند انجامید و تغییرات اساسی در این کشور بهوجود آورد.
وي پس از پيروزي حزب كنگره به رهبري سونيا گاندي در انتخابات سال 2004 به نخست وزيري هند رسيد. در اين گفتوگوي نوزده بخشي كه قبل از نخست وزيري سينگ انجام شده است، وي در باره تاریخ اصلاحات اقتصادی و سیاست صنعتی هند، تاثیر جهانيسازی و نقش دولت در اقتصاد هند توضیح میدهد.
ديدگاه نهرو در مورد نوسازي هند
نهرو نوشت که سوسیالیسم هم علمی و هم منطقی است. منظور او از این گفته چه بود؟
نهرو یک اندیشمند خردگرا بود و میخواست علم و تکنولوژی را بهکار گیرد تا مشکلات موجود عصر ما را حل کند. مشکل اصلی در هند، عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی این کشور بزرگ و فقر گسترده و عظیمی بود که از زمان استقلال حاکم شده بود. دیدگاه اقتصادی نهرو رهايي يافتن از آن فقر مزمن، بیسوادی و بیماری با استفاده از علوم جدید و تکنولوژی بود.
هدف اصلی، نوسازی و صنعتی کردن کشور در طی فقط یک نسل بود. آیا این يك ایده خوب یا ایده مضحکی بود؟
در بسياري از كشورهاي جهان نمونههايي از این دست اتفاق افتاده است. اتحاد شوروی توانست در طی یک نسل صنعتی شود. انقلاب صنعتی در انگلستان را میتوانید به چند مرحله (نسل) تقسیم کنید. بسیاری از تغییرات ساختاری در یک نسل اتفاق افتاد که بعدها غیر قابل برگشت شد و این دیدگاه نهرو بود.
نظر او صنعتیکردن هند بود. او با شهرنشین کردن هندیها در يك فرآیند، امیدوار بود جامعههای نو خلق خواهد شد، جامعههای منطقیتر، انسانیتر که احساسات فرقهگرايي و تعصبات مذهبی کمتر باشد. این دیدگاه متعالی نهرو بود.
برنامهريزي مركزي، جانشين واردات
آیا برنامهریزی مرکزی سرانجام در درون خود محو و مضمحل گردید؟ ارزیابی شما از مفهوم برنامهریزی مرکزی حداقل بهعنوان نخستين مرحله توسعه چیست؟
من فکر میکنم تاریخ اقتصاد در150 سال اخیر به روشنی نشان میدهد که اگر بخواهید کشوری را در مدتی کوتاه مثلا حدود 20 سال صنعتی کنید، و بخش خصوصی خوب کاملا توسعه یافته و طبقه کارآفرین نداشته باشید، آنگاه برنامهریزی مرکزی اهمیت پیدا میکند.
ارزیابی نهايي شما از تجربه برنامهریزی مرکزی در هند چیست؟ آیا این یک برنامه اجتماعی و اقتصادی درستی بود؟
در نخستين مراحل توسعه هند، برنامهریزی مرکزی عاملی مثبت برای توسعه و تشویق صنعتی شدن و ساخت صنایعی بود که هرگز پیش از آن ساخته نشده بود. از لحاظ سازماندهی علوم و تکنولوژی، آزمایشگاههای ملی جدید بهوجود آمد. اگر برنامهریزی مرکزی نبود، هرگز آن چیزها موجودیت نمییافت.
اما مشکل اساسي پس از گذشت 15 ، 20 سال بعد شروع میشود، چرا که نظام برنامهریزی مرکزی که ما بتدریج پیاده کردیم یا سایر کشورها تجربه کردهاند فاقد سیستم تاثیرگذاری موثر بر مدرنیزهسازی بر پایه پیشرفت و رشد بهرهوری و خلق تکنولوژی جدید است و اینجاست که ناتوانی اقتصاد مبتنی بر برنامهریزی مرکزی ظاهر میشود و هزينهاي سنگین بر اقتصاد تحمیل میکند که قابل تحمل نیست.
اقتصاد مختلط، برنامهريزي مركزي
واضح است که اقتصاد شوروی، با برنامههای 5 سالهاش، تاثیراتی بر هند داشت. آیا مدل اقتصاد مختلط حزب کارگر انگلیس نیز چنین تاثیری داشت؟
بله، من فکر میکنم هند همیشه یک اقتصاد مختلط داشته است و بر طبق استانداردهای غربی، ما بيش از آنكه اقتصاد بخش دولتي داشته باشیم، اقتصاد بازار داشتيم. دیدگاه انگلیس از همزیستی بخش خصوصی و بخش عمومی تاثیر زیادی بر تفکر نهرو گذاشت و این گونه بود که نهرو جرح و تعدیلهایی به مدل برنامهریزی شوروی وارد کرد.
كينزين، سرمايهداري، فقر، دانشگاه
شما رشته اقتصاد را در دانشگاه کمبریج و آکسفورد فراگرفتید. وقتی دانشجو بودید جریان اقتصادی غالب چه بود و چه تصوری از آن داشتید؟
من امتیاز گذراندن آموزشهای بسیار مفید از افرادی چون جون رابینسون، نیکلاس کالدور، ریچارد کان، موریس داب و سِر دنیس رابرتسن را داشتم. من فکر میکنم نگاه حاکم در آن زمان به سمت مداخله مقتدرانه دولت بههمراه فضای کینزین برای ثبات اقتصاد سرمایهداری گرايش داشت که در کشورهای فقیر به مداخله مقتدرانه دولت برای سوق دادن اقتصاد به مسیر رشدی خوداتکا تعبير ميشد.
اگر آنها امروز شما را میدیدند حتما در قبر خود میلرزیدند! اینطور نیست؟
در آن زمان هر که به هند میآمد چه از MIT، چه از کمبریج و انگلستان همه توصیههای یکسانی براي کشور داشتند. اگر واقعا میخواهید به رشد خوداتکايي برسید باید بپذیرید که دولت نقش بازیگر پیشتاز اصلی را برعهده گیرد.
برنامهریزی مرکزی، فساد، سرمایهداری
آیا درست است بگوييم مجوز راج تقریبا پیامد اجتنابناپذیر برنامهریزی مرکزی است؟
بله حتما همین طور است. چون در اقتصادی که منابع آن کمیاب هستند و تقاضا بسیار زیاد است، شما نیازمند سهمیهبندی و کنترل هستید و بنابراین نیاز به صدور مجوز دولتی خواهید داشت. در مراحل اولیه، این کنترلها تحت عنوان ورود عقلانیت بیشتر در فرآیند تخصیص کالا معرفی میشد. اما پس از مدت زمانی آنها خود به ابزار فساد تبدیل شدند. به ابزاری برای تاخیرها تبدیل میشدند. به ابزاری برای بیاطمینانی تبدیل میشدند و بدین شکل اقتصاد به راحتی از مسیر شفاف و حقیقی خود خارج میشد. ضمن آنکه سیستم اطلاعات مورد نیاز برای اجرای عقلایی این کنترلها به ابتذال کشیده میشد، پس من فکر میکنم این عاملی شد برای ...
پس بهتر است بگوييم مجوز راج تا حد معینی، منتج به رکود اقتصادی و مانعی برای رشد کارآفرینی میشد؟
بله من فکر میکنم این کار موجب برانگیخته شدن عملی میشود که من گاهی اوقات آنرا سرمایهداری کارکردگرا مینامم. سرمایهداری از نظر تاریخی همواره یک نیروی محرک قوی بوده است و در ورای آن نیرو، پیشرفت تکنولوژی، اختراع، ایدههای جدید، محصولات جدید، تکنولوژی جدید و روشهای جدید مدیریت تیمی نهفته بوده است. اگر اقتصاد کنترل شده شدید داشته باشید و با حمایت نامحدود، خود را به کلی از جهان پیرامون خود جدا سازید، دیگر هیچکس هیچ انگيزهاي برای افزایش بهرهوری و ابداع و ایدههای جدید نخواهد داشت. بنابراین، مجوز حکومتی راج مانع بزرگی در فرآیند مداوم رشد پایدار شده بود.
سیاست صنعتی، جانشینی واردات، حمایتگرايي
آیا صحیح است استفاده از خودروی مدل «امباسادور» توليد هند را نمونهاي از عدم پیشرفت فنی در یک اقتصاد بسته بناميم؟
بله، برخی اوقات تعجب میکنم. فکر میکنم صنایع اتومبیل تویوتا و هندوستان همزمان بهوجود آمدند. شركت هندوستان موتورز، درگیر ساخت اتومبیل امباسادور شد و در برابر، تویوتا رهبری جهاني صنعت اتومبیل را در دست گرفت. این میتواند معیاری برای چگونگی از دست دادن فرصتها در نتیجه درگیر شدن در یک مدل خیلی قدیمی در اقتصاد تحت سلطه مجوزهای دولتی باشد.
چرا تجارت خارجی برای مدتهای مدید نقش چندانی در اقتصاد هند ایفا نکرد؟
در اقتصاد بسیار بزرگي مثل هند، تجارت اجبارا سهم کمی از اقتصاد را دارد. تا همین اواخر، به نظر من در ایالاتمتحده نیز تجارت فقط بخش کوچکی از مجموع درآمد ملی را تشكيل ميداد. حتی در ژاپن برای مثال، اگر صادرات را در نظر بگیرید تنها 10 تا 11 درصد GDP بیشتر نمیشود. بنابراین تا حد زیادی این نتیجه اندازه اقتصاد ماست. هند کشوری با پهنای یک قاره و منابع طبیعی فراوان است. اما در این خصوص عدمتمایل به تجارت خارجي، به خاطر سياست دروننگر به صنعتیشدن که اتخاذ کرده بودیم، تجارت خارجی سرکوب میشد.
حکمرانی جهاني، گفتوگوهای تجاری
شما صنعت خودروسازی تویوتا را با صنعت خودروسازی هندوستان مقایسه کرديد. در دهه1980 نگاه مردم هند به خارج از کشور معطوف شده بود. فکر میکنم ذهن شما هم به نوعی با آنچه که در ديگر مناطق شرق آسيا در جریان بود درگیر شده بود. به من بگوييد چه میدیدید و آن زمان چه فکری به خصوص در مورد تحولات کره جنوبی میکردید؟
در دهه 1980، اقتصاد هند طبق استانداردهای جهاني وضعیت مناسبی داشت. آمریکای لاتین و آفریقا گرفتار بحران بدهی بودند. رشد اقتصاد هند به سطح 5/5 درصد رسیده بود، اما اگر به 30 سال اخیر نگاه کنید مثلا 1960 تا 1990، پیشرفت کشورهای آسیایشرقی شگفتآور بوده است. در طي یک نسل آنها قادر به متحول کردن اجزاي گوناگون اقتصاد خود شده بودند. آنها قادر به رهایی یافتن از فقر شدید شده بودند. دستاوردهای آنان در شاخصههای رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی بسیار قابل توجهتر از سایر کشورهای جهان بود. آنچه در آسیای شرقی بخصوص در کشوری مثل کره جنوبی روی داد، من را تحت تاثیر شدید قرار داده بود.
اگر کره جنوبی را فقط بهعنوان یک نمونه در نظر بگیریم درست است بگوييم که در حدود سال1960- استانداردهای زندگی و تولید سرانه در دو کشور کرهجنوبی و هند یکسان بوده است؟
بله، فکر میکنم هند و کرهجنوبی قطعا درآمد سرانه یکسانی در سال1960 داشتند و در فاصله زماني 40 ساله کرهجنوبی عضوی از باشگاه كشورهاي پيشرفته شده و ما در جایی هستیم که بودیم.
اینک تفاوت دو كشور از لحاظ درآمد سرانه چقدر است؟
درآمد سرانه هند حدود450 دلار و درآمد سرانه کره، اگر درست یادم باشد حدود 12000 تا 11000 دلار است.
همه اینها در عرض یک نسل اتفاق افتاد؟
بله، این یک دستاورد قابل ملاحظه است.
آیا این پیشرفتها در حالی که مردم هند نگاهشان به سایر اقتصادهای آسیايي بود، منتج به آغاز تغییر در هند شد؟
مطمئنا. این حقیقت که بسیاری از کشورهای شرق آسیا با اینکه منابع و امکانات کمتری از هند داشتند در مسابقه هند برای توسعه اقتصادی و اجتماعی بسیار جلوتر از ما حرکت کردند تاثیر بسزایی بر افکار جامعه بهخصوص میان اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی در دهههای اخیر داشت.
برنامهریزی مرکزی، اصلاحات اقتصادی
سقوط و شکست مدل اقتصاد شوروی چه تاثیر فکری بر مردم هند گذاشت؟
به روشنی اثبات شد اقتصاد دستوری آنگونه که ما فکر میکردیم قابل اطمینان نبود. ما فکر میکردیم میتوانیم به اتحاد شوروی بهعنوان یک تمدن جدید تکیه کنیم و در آنجا یک اقتصاد و جامعه آن و سیاستهای آن را داشتيم که نمیتوانست حتی از خود در برابر تناقضات درونی دفاع کند. پس سقوط اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، عامل مهمی در تاثیرگذاری بر تفکر اصلاحات اقتصادی در کشور ما و هر کشور دیگری به شمار ميرود.
تاچر، اصلاحات اقتصادی، اقتصاد مختلط
آیا حمله شدید تاچر به اقتصاد مختلط امواجی در اینجا ایجاد کرد؟
مردم بسیاری در هند هستند که خانم تاچر را میستایند. من افتخار شرکت در جلسات متعدد با ایشان را داشتهام و احترام زیادی برای وی قائل هستم؛ اما فکر میکنم او تاثیر کمی بر افکار هنديها در اصلاحات اقتصادی داشته است.
بحران بدهی، هزینههای دولت، بحران پولی
میتوانید یک جمعبندی از بحران مالی هند سال 1991 داشته باشید؟ هنگامی که شما وزیر دارایی شدید هند در چه شرایطی قرار داشت؟
هند کسری بودجه ناپایداري داشت. کسری بودجه دولت مرکزی برابر 5/8 درصد GDP بود. هند تراز پرداختهای ناپایدار داشت. کسری حساب جاری نزدیک به 5/3 درصد GDP بود. هیچ وامدهنده خارجی هم نبود که مایل به حمایت باشد. ذخاير ارزی خارجی ما تقریبا تمام شده بود بنابراین در آستانه ورشکستگی قرار گرفته بودیم و مردم با سقوط کامل اقتصاد کشور هند روبهرو بودند.
پسانداز یا ارز خارجی شما چند روز کفاف میداد؟
وقتی من به سمت وزير دارايي منصوب شدم سپرده ارزي ما به یک میلیارد دلار نمیرسید و تقریبا دو هفته واردات ما را جواب میداد.
راجیو گاندی
بنابراین وقتی به دیدار نخستوزیر رفتيد تا او را در جریان خلاصه وضعیت امور قرار دهید به او چه گفتید؟
به او گفتم ما در آستانه سقوط هستیم. احتمال است ما سقوط کنیم ولی هنوز یک شانس برای تغییر اوضاع داریم به شرطی که از تمهیدات جسورانه بهره گیریم و من گفتم این یک فرصت است. ما باید این بحران را به یک فرصت تبدیل کنیم تا یک هند جدید بسازیم. انجام کارهايي که بسیاری از مردم قبل از ما فکر میکردند و میگفتند باید انجام شود؛ اما به هر دلیلی هرگز انجام نیافته بود.
واکنش نخست وزیر چه بود؟
نخست وزیر بسیار استقبال کرد. بدون حمایت فعالانه و کمک او، من نمیتوانستم هیچ کاری انجام دهم.
در مورد بقیه افراد حزب چطور؟ راه طولانی در پیش رو بود تا بشود آنها را با خود هم عقیده کرد؟
ما حزب را برای تغییرات ساختاری که هنوز یکماه از عمر آن بیشتر نگذشته بود، آماده نکرده بودیم. اما خوشبختانه راجیوگاندی خدمت بزرگی به کشور ما کرد، چون او بیانیه انتخاباتی سال 1991 حزب ما را تنظیم کرد و در آن بیانیه بهوضوح به نیاز کشور به اصلاحات اقتصادی از نوعی که ما تعهد انجام آن را داده بودیم، اشاره کرده بود. برای من کار راحتی بود که بدبینان در حزب را متقاعد کنم که چیزی برخلاف مصلحت حزب انجام نمیدهم. این میراثی بود که از راجیوگاندی برای ما بجای ماند. گرچه منتقدان قانع نشدند؛ اما برای مدتی آنان را آرام نگه داشت.
تعدیل ساختاری، آزادسازی، خصوصیسازی
وقتی شما ایستادید و آن سخنرانی مشهور در پارلمان را انجام دادید مباحث کلیدی که برای تشویق همفکران خود براي همراه شدن با اصلاحات بهکار بردید چه بود.
استدلال خیلی ساده بود. ما در بطن بحران پیشبینینشدهای قرار داشتيم و اکنون وقت آن بود که بزرگ فکر کنیم نه محدود. ما میتوانستیم با یک روش سنتی کمربندهای خود را ببندیم و محکم هم ببندیم. اما پافشاری بر این راه بدبختی بیشتری همراه داشت، بیکاری بیشتر، و من گفتم یک راه دیگر نیز هست. ثبيت اقتصادي توام با تعدیل ساختاری معتبر میتوانست دوره این بدبختی را کوتاه تر کند. میتوانست روح ابتکار و نوآوری را آزاد کند، روح کارآفرینی و مشارکت را که همیشه در هند وجود داشت، اشاعه دهد بهصورتی که اقتصاد ما بتواند سریعتر رشد کند، زودتر از آنچه مردم فکرش را میکردند. این درست همان چیزی بود که اتفاق افتاد.
به یک مخاطب غیراقتصاددان، و غیرهندی، بگوييد چه تغییرات کلیدی را انجام دادید؟
ما دخالت مستقیم دولت را در امور مردم بخصوص در مشارکتها و سرمایهگذاري هندیها از میان برداشتیم. ما هم رقابت داخلی و هم خارجی و کلا بحث رقابت را به میان مردم آوردیم. سیستم مالیاتی را ساده و منطقی کردیم. ریسکپذیری را جذابتر و پرسودتر کردیم. بنابراین سعی کردیم محیطی مساعد برای رشد کسبوکار بهوجود آوریم.
در مورد مقررات و کنترلها چطور؟ در این موارد چه کردید؟
ما بسیاری از مقررات و کنترلها را برداشتیم که در گذشته سد راه روحیه نوآوری و روح کارآفرینی بود و دامنه رقابتها را محدود میکرد چه رقابت داخلی و چه خارجی. در نتیجه در دهه 1990 رشد بهرهوری در صنعت هند سریعتر از هر زمان دیگر بود.
و این نشانه پایان مجوزهای راج بود؟
خوب من امیدوارم که چنین بوده باشد. ما هنوز نیاز داریم کارهای بیشتری انجام دهیم تا تاثیرات مجوزهای دولتی راج را از بین ببریم.
جهانيسازی، آزادسازی، جانشینی واردات، توسعه اقتصادی
از شما نقل میشود که گفتهاید «خوداتکايي یعنی تجارت خارجی نه کمک خارجی»، قبلا گفتید هند بیشتر شبیه یک اقتصاد قارهای بزرگ بود که نیازی به تجارت بسیار زیاد نداشت. منظور شما چیست؟
منظور من از بیان «خوداتکايي» این است که پیشرفت هند با اقتصاد جهاني گره خورده است. ما باید در منافع یک اقتصاد دائما به هم وابسته شریک باشیم. تجارت فرصتها را ایجاد میکند و فضايي بهوجود میآورد که صنعت ما میتواند در آن رشد کند. آنهم با روندی سریعتر از تقاضای داخلی. آزاد شدن بازار سرمایه فرصتهايي را در اختیار ما میگذارد تا سرمایهگذاری خود را فراتر از میزان پسانداز داخلی گسترش دهیم. هند باید از تمام مزیت این فرصتها در اقتصاد رو به رشد جهاني بهره ببرد.
در همین حال برخی ریسکها نیز وجود دارد. زیرا رقابت یک تیغ دو لبه است. به آنهايي که قوی هستند کمک میکند و به آنهايي که ضعیف هستند صدمه وارد میکند. هند باید برای مقاومت در برابر یورش رقابت، قابلیتهای خود را تقویت کند. فرآیند رقابت فضايي ایجاد میکند که نقاط قوت فراوان هند از حیث سرمایهگذاری و نیز توانمندی خلاق آن میتواند هند را تبدیل به یکی از بازیگران جهاني کند.
بنابراین آن طور که منظور من است خوداتکايي بهمعنای جدايي هند از دنياي خارج يا وابسته ساختن هند فقط به پسانداز داخلي نيست و به همین دلیل ما درهای کشور خود را بهروی مشارکت بیشتر سرمایهگذاری خارجی کاملا باز گذاشتیم. اما من هرگز اعتقاد ندارم که خارجیها تعهدی در برابر توسعه هند داشته باشند. این کار باید در داخل خود هند انجام شود. اما بهصورتی که بيشترين بخش پساندازهای لازم برای توسعه هند همچنان از داخل هند تامین شود.
نقش هند در اقتصاد جهاني
پس شما جهانيسازی را به طور کلی دارای نفع خالص برای هند میبینید؟
جهانيسازی فرصتهايي را فراهم میآورد، اما موارد دردسرزا هم وجود دارد. برای مثال ما بخشی از نظام تجارت جهاني هستیم. فرصتهايي وجود دارد، اما بیشمار عوامل اصلی و مهم دیگری هم بههمراه دارد. برای مثال دور اروگوئه (1994-1986) قوانین TRIPS (شورای بینالملل مالکیت سازمان تجارت جهاني) محدودیتهايي در قیمت داروهای ضروری اعمال کرده است. این قانونگذاری TRIPS جنبه منفی آن است. آزادسازی کشاورزی مثالی دیگر است. کشاورزی ما يارانهاي نیست کشاورزی در آمریکا و اروپا از يارانه بالايي برخوردار است. اکنون اگر بخواهیم موفقیت جهاني داشته باشید يارانههای بالای کشاورزی اروپا و آمریکا به رقابت با کشاورزی بدون يارانه هند برخاسته و این من را نگران کرده است. اما من معتقدم آنها فقط جمع و تفریق هستند. هند دلایل بسیاری برای خود دارد که بخشی از نظام تجارت جهاني باشد.
بسیاری از مردم خواهند گفت: این قوانین عادلانه نیست که کشورهای قدرتمند و ثروتمند قانون وضع میکنند و این یک سلب مزیت از کشورهای نوظهور مثل کشور شما خواهد بود؟
کاملا درست است. بازی اقتصاد بینالملل بازی قدرتمندان است و آنهايي که قوی هستند همیشه میتوانند قوانین بازی را در اختیار خود بگیرند. آن طور که من میبینم هند آنقدر قوی نیست که قوانین این بازی جهان را به دلخواه خود در اختیار بگیرد. اما فرصتهايی وجود دارد و دیگر کشورهای آسیای شرقی مزیت برخورداری از فرصتهای نظام تجاری را دارند؛ هر چند که خیلی از نقاط منفی را نیز در بر دارد. هند هم باید همین کار را انجام دهد. بهرهبرداری از این فرصتها در مسیر تحقق یافتن سرنوشت جدید و در فرآیند امید به آینده زمانی که آنقدر قوی باشیم که خود اثرگذار در بازنویسی قواعد بازی شویم.
منافع و خطرات جهانيسازی
آیا فکر میکنید جهانيسازی کمکی به حل مشکل دائمی فقر در هند خواهد کرد؟
جهانيسازی ایجادکننده فرصتهاست. همان طورکه گفتم تجارت آزادتر، آزاد به معنای واقعی، و تولیدات کاربر در هند میتواند بازارهايی در خارج پیدا کند که به ایجاد مشاغل جدید در هند بیانجامد، این مسیر میتواند به کاهش فقر کمک کند.
به همین طریق، اگر ما به تکنولوژی درجه یک دستیابیم دیگر بدنبال اختراع چرخ نخواهیم رفت. میتوانیم مسیر نوسازی اقتصاد خود را کوتاه کنیم. به همین طریق با آزادسازی بازار سرمایه و جریان آزادتر سرمایه میتوان نرخ سرمایهگذاری و نرخ رشد را با درصدی سریعتر از پساندازهای داخلی افزایش داد.
اما همان طور که قبلا گفتم رقابت، یک جاده دو طرفه است. اگر ما مردم خود را آموزش ندهیم این خطر بزرگ وجود دارد که در نوع اقتصاد جهاني که امروز هویدا شده است؛ یعنی اقتصاد جهاني مبتنی بر دانش، تنها کارگران ماهر هستند که از بزرگترین ذینفعهای این فرآیند رشد خواهند بود. اگر نیروی کار هند آموزش مناسبی نبیند آنگاه جهانيسازی به سمت تخریب بسیاری از صنایع سنتی ما پیش خواهد رفت. وظیفه ماست که مطمئن شویم جهانيسازی یک بازی حاصل جمع مثبت است و البته ما به کمک بقیه کشورها برای اینکه فضای اقتصاد بینالمللی باید پشتیبان کشورهای فقیرتر باقی بماند، نیاز داریم.
عمر بن خطاب
علي دخترش ام كلثومرا به نكاح عمر بن خطاب رضی الله عنه در آورد. كتابهائي از اهل تشيع مانند كافي كليني ج5 ص346 و استبصار طوسي ج3ص350 و منتهي الامال قمي ج1 ص184 به اين حقيقت اعتراف كردهاند
هنگاميكه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً ميخواست در جنگ با روميها شركت كند با علي رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علي رضی الله عنه او را از رفتن منع كرد و گفت او بايد باقي بماند زيرا كه او قلعه و نماد اعراب و حامي و پناهگاهمسلمين است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علي به او گفت: اگر عجمها ترا ببينند ميگويند اين ريشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ريشه را قطع كرديد در امان خواهيد بود. عمر رأي را پذيرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
علي رضی الله عنه از شدت دوستي خلفاي ثلاثه سه تن از فرزندان خويش را بنام آنها نامگذاري كرد، به نامهاي ابوبكر، عمر وعثمان. گرچه عامه شيعيان از اين حقايق آگاه نيستند اما كتابهاي شيعيان به اين موضوع اقرار دارند. مانند كتابهاي اعلامالوري طبرسي ص302، ارشاد المفيد 186، تاريخ يعقوبي ج2 ص213، مقاتل الطالبين ابي فرج اصفهاني ص142،كشف الغمه اردبيلي ج2 ص64 و جلاء العيون مجلسي ص182
حسين رضی الله عنه نيز فرزندانش را ابوبكر و عمر نام نهاد و فرزندان حسين هم براي گراميداشت ابوبكر و عمر فرزندان خودرا به اين اسامي نام نهادند و اين واقعيتي است كه علماء شيعه نيز در كتابهايشان به آن اعتراف كردهاند. ملاحظه كنيداعلام الوري ص213، تاريخ يعقوبي ج2 ص228، مقاتل الطالبين ص78 و 116، التنبيه والاشراف مسعودي (شيعي)ص263 و جلاء العيون مجلسي ص582
امام علي –عليه السلام- در ستايش حضرت عمر –رضي الله عنه- ميفرمايد : (پاداش نيک فلاني (عمر –رضي الله عنه) نزد خداست، زيرا کجي را راست کرده و بيماران را مداوا ساخت، سنت را برپاداشت و فتنه و (بدعت) را پشت سر انداخت و در حالي از دنيا رفت که دامانش پاکيزه و وجودش کم عيب بود. به خير دنيا رسيد و از شر آن گريخت. طاعت حق را بجاي آورد و آنگونه که شايسته بود تقوا گزيد).]نهج البلاغه، ص ۳۵۰. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغع بيان ميدارد که منظور از «فلان» عمر –رضي الله عنه- است
هنگاميكه عمر بن خطاب رضی الله عنه شخصاً ميخواست در جنگ با روميها شركت كند با علي رضی الله عنه مشورت نمود.حضرت علي رضی الله عنه او را از رفتن منع كرد و گفت او بايد باقي بماند زيرا كه او قلعه و نماد اعراب و حامي و پناهگاهمسلمين است. (نهج البلاغه، ج2 ص18) سپس حضرت علي به او گفت: اگر عجمها ترا ببينند ميگويند اين ريشه ونقطه قوت اعراب است و اگر ريشه را قطع كرديد در امان خواهيد بود. عمر رأي را پذيرفته و به جنگ نرفت. (نهجالبلاغه ج2 ص30)
علي رضی الله عنه از شدت دوستي خلفاي ثلاثه سه تن از فرزندان خويش را بنام آنها نامگذاري كرد، به نامهاي ابوبكر، عمر وعثمان. گرچه عامه شيعيان از اين حقايق آگاه نيستند اما كتابهاي شيعيان به اين موضوع اقرار دارند. مانند كتابهاي اعلامالوري طبرسي ص302، ارشاد المفيد 186، تاريخ يعقوبي ج2 ص213، مقاتل الطالبين ابي فرج اصفهاني ص142،كشف الغمه اردبيلي ج2 ص64 و جلاء العيون مجلسي ص182
حسين رضی الله عنه نيز فرزندانش را ابوبكر و عمر نام نهاد و فرزندان حسين هم براي گراميداشت ابوبكر و عمر فرزندان خودرا به اين اسامي نام نهادند و اين واقعيتي است كه علماء شيعه نيز در كتابهايشان به آن اعتراف كردهاند. ملاحظه كنيداعلام الوري ص213، تاريخ يعقوبي ج2 ص228، مقاتل الطالبين ص78 و 116، التنبيه والاشراف مسعودي (شيعي)ص263 و جلاء العيون مجلسي ص582
امام علي –عليه السلام- در ستايش حضرت عمر –رضي الله عنه- ميفرمايد : (پاداش نيک فلاني (عمر –رضي الله عنه) نزد خداست، زيرا کجي را راست کرده و بيماران را مداوا ساخت، سنت را برپاداشت و فتنه و (بدعت) را پشت سر انداخت و در حالي از دنيا رفت که دامانش پاکيزه و وجودش کم عيب بود. به خير دنيا رسيد و از شر آن گريخت. طاعت حق را بجاي آورد و آنگونه که شايسته بود تقوا گزيد).]نهج البلاغه، ص ۳۵۰. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغع بيان ميدارد که منظور از «فلان» عمر –رضي الله عنه- است
Sunday, May 18, 2008
أنوار الولاية آیت الله زین العابدینگلپایگانی
گوزیدن ائمه مانند بوی خوش مشک است ابو جعفر گفت برای امام 10 علامت وجود دارد متولد شدن در حالیکه پاک و ختنه شده است راحت بدنیا میاید با شهادتین شروع به حرف زدن میکند دچار جنابت نمیشودچشمهایش میخوابد اما قلبش نمیخوابد خمیازه نمیکشد همانگونه که چشمهایش از جلومیبیند از پشت هم میبیند و گوز و نجاسات او مانند بوی خوش مشک است. کافی جلد1 صفحه 319 کتاب الحجه باب موالید الائمه شاش ائمه و نجاسات او باعث دخول به بهشت میشود در شاش و نجاسات ائمه پلیدی ، بوی بد و الودگی نیست بلکه مانند مشک بسیارخوشبو است و هر کس شاش و نجاسات آنها را بخورد خداوند اتش را بر او حرام میکند و موجب داخل شدن به بهشت میشود.(أنوار الولاية آیت الله زین العابدینگلپایگانی ص440) خوردن پنیر در اول هر ماه باعث براورده شدن حاجات می شود .مفاتیح الجنان صفحه 366
Saturday, May 17, 2008
کباب کوبیده
. روش اول:
ـ مواد لازم:
گوشت گوسفند: ۱ کیلو گرم
دنبه: ۱۵۰ گرم
جوش شیرین: ۱ قاشق سوپخوری
پیاز: ۳ عدد
تخم مرغ: ۲ عدد
نمک: ۲ قاشق سوپخوری
ـ طرز تهیه:
گوشت لخم و دنبه را به مقادیر مذکور با هم دوباره ماشین کرده پیاز رنده شده به آن افزوده و تخم مرغ و جوش شیرین در آن ریخته دستتان را در آب گرم فرو برده، آن را به مدت نیم ساعت مالش بدهید. سپس نمک هم به آن افزوده باز مالش داده، نیم ساعت بعد سیخ را تر کرده آن را به سیخ کشیده، روی آتش تند ذغال کباب کنید.
هرگاه قطرات روغن از کباب روی آتش ریخت سیخ کباب را روی نان گذاشته کمی فشار بدهید تا چربیش گرفته شود و سپس دوباره سیخ را روی آتش بگذارید همین که به اندازه کافی کباب شد تا سرد نشده به سر سفره ببرید.
۲. روش دوم:
ـ مواد لازم:
گوشت سر دست گوسفند: ۱۰۰۰ گرم
پیاز: ۳ عدد
دنبه: ۱۵۰ گرم
کره: ۱۰۰ گرم
گوجه فرنگی: ۵۰۰ گرم
فلفل: قدری
نمک: قدری
ـ طرز تهیه:
گوشت و پیاز و نمک و فلفل را مخلوط میکنیم و خوب مالش میدهیم تا گوشت کاملا چسیندگی پیدا کند، بعد دست را مرطوب میکنیم و از مایه گوشت برمیداریم و به سیخ میکشیم و با انگشت کمی فشار میدهیم تا گوشت بسیخ بچسبد و سطح آن صاف شود، آنگاه آتش قراوان را که کاملاً گرفته است روی منقل صاف میکنیم و سیخها را روی آتش میچنیم و فوری آتش را باد میزنیم تا گوشت خودش را به سیخ بگیرد و از آن نریزد وقتی گوشت کمی برشته شد، دیگر آتش را باد نمیزنیم تا مغز گوشت بپزد بابد دقت کرد که کبابها زیاد برشته و خشک نشوند، کبابها را در دیس میکشیم و روی آن را کمی سماق کوبیده میپاشیم.
اگر بخواهیم کباب چربی کمتر داشته باشد میتوانیم از گوشت ران به همین طریق کباب تهیه کنیم ولی البته گوشت اگر کمی چرب باشد کباب آن خوشمزه تر میشود. معمولاً گوشت کباب را از قسمت قلوه گاه گوسفند که زیر شکم حیوان است تهیه میکنند ولی این گوشت بسیار چرب است و با رژیم غذائی سازگار نیست. در صورتیکه کباب را از گوشت قلوه گاه تهیه کردیم ممکن است در یک کیلو گوشت دو عدد تخم مرغ هم بزنیم تا از ریختن گوشت در آتش جلوگیری شود.
کباب کوبیده یا برگ را در فر نیز می توان تهیه کرد البته کباب روی آتش بهتر تهیه میشود، ولی از فر به لحاظ آسانی کار میتوان استفاده کرد و در صورتیکه بخواهیم کباب کوبیده را در فر تهیه کنیم سیخهای کباب کوبیده را در دیسی میچینیم و فر را با حرارت ۵۰۰ درجه گرم میکنیم و دیس کباب را روی آخرین پنجره بهطرف بالا قرار میدهیم و میگذاریم در حدود بیست دقیقه بماند و گاهی سیخها را چرخ میدهیم.
ـ مواد لازم:
گوشت گوسفند: ۱ کیلو گرم
دنبه: ۱۵۰ گرم
جوش شیرین: ۱ قاشق سوپخوری
پیاز: ۳ عدد
تخم مرغ: ۲ عدد
نمک: ۲ قاشق سوپخوری
ـ طرز تهیه:
گوشت لخم و دنبه را به مقادیر مذکور با هم دوباره ماشین کرده پیاز رنده شده به آن افزوده و تخم مرغ و جوش شیرین در آن ریخته دستتان را در آب گرم فرو برده، آن را به مدت نیم ساعت مالش بدهید. سپس نمک هم به آن افزوده باز مالش داده، نیم ساعت بعد سیخ را تر کرده آن را به سیخ کشیده، روی آتش تند ذغال کباب کنید.
هرگاه قطرات روغن از کباب روی آتش ریخت سیخ کباب را روی نان گذاشته کمی فشار بدهید تا چربیش گرفته شود و سپس دوباره سیخ را روی آتش بگذارید همین که به اندازه کافی کباب شد تا سرد نشده به سر سفره ببرید.
۲. روش دوم:
ـ مواد لازم:
گوشت سر دست گوسفند: ۱۰۰۰ گرم
پیاز: ۳ عدد
دنبه: ۱۵۰ گرم
کره: ۱۰۰ گرم
گوجه فرنگی: ۵۰۰ گرم
فلفل: قدری
نمک: قدری
ـ طرز تهیه:
گوشت و پیاز و نمک و فلفل را مخلوط میکنیم و خوب مالش میدهیم تا گوشت کاملا چسیندگی پیدا کند، بعد دست را مرطوب میکنیم و از مایه گوشت برمیداریم و به سیخ میکشیم و با انگشت کمی فشار میدهیم تا گوشت بسیخ بچسبد و سطح آن صاف شود، آنگاه آتش قراوان را که کاملاً گرفته است روی منقل صاف میکنیم و سیخها را روی آتش میچنیم و فوری آتش را باد میزنیم تا گوشت خودش را به سیخ بگیرد و از آن نریزد وقتی گوشت کمی برشته شد، دیگر آتش را باد نمیزنیم تا مغز گوشت بپزد بابد دقت کرد که کبابها زیاد برشته و خشک نشوند، کبابها را در دیس میکشیم و روی آن را کمی سماق کوبیده میپاشیم.
اگر بخواهیم کباب چربی کمتر داشته باشد میتوانیم از گوشت ران به همین طریق کباب تهیه کنیم ولی البته گوشت اگر کمی چرب باشد کباب آن خوشمزه تر میشود. معمولاً گوشت کباب را از قسمت قلوه گاه گوسفند که زیر شکم حیوان است تهیه میکنند ولی این گوشت بسیار چرب است و با رژیم غذائی سازگار نیست. در صورتیکه کباب را از گوشت قلوه گاه تهیه کردیم ممکن است در یک کیلو گوشت دو عدد تخم مرغ هم بزنیم تا از ریختن گوشت در آتش جلوگیری شود.
کباب کوبیده یا برگ را در فر نیز می توان تهیه کرد البته کباب روی آتش بهتر تهیه میشود، ولی از فر به لحاظ آسانی کار میتوان استفاده کرد و در صورتیکه بخواهیم کباب کوبیده را در فر تهیه کنیم سیخهای کباب کوبیده را در دیسی میچینیم و فر را با حرارت ۵۰۰ درجه گرم میکنیم و دیس کباب را روی آخرین پنجره بهطرف بالا قرار میدهیم و میگذاریم در حدود بیست دقیقه بماند و گاهی سیخها را چرخ میدهیم.
آلبرت آنیشتین: اعتقاد به خدا بچه گانه است و یهودیان مردم منتخب خدا نیستند
نامه ای انیشتین که در یک مجموعه خصوصی برای ۵۰ سال نگهداری شده بود، توسط حراجی بلومزبری بفروش رسید. آلبرت انیشتین در این نامه شرح داده که اعتقاد به خدا، خرافه ای بچه گانه است و یهودیان نیز مردم منتخب نبوده اند. او این توضیحات را در جواب به یک استاد فلسفه داده است. نظرات دوگانه پدر نسبیت نسبت به دین، باعث بروز بحث های مختلفی شده. انیشتن می گوید که به عنوان یک یهودی روابط بسیار نزدیکی با یهودیان داشته است "اما آنها برای من هیچ برتری خاصی نسبت به دیگر مردمان ندارند. کلمه خدا برای من، چیزی نیست جز یک عبارت و محصول ضعف بشری، کتاب مقدس یک مجموعه قابل احترام است با افسانه های کهن که با این حال کاملا بچه گانه است. هیچ ترجمه ای، هر چقدر ذیرکانه قادر نخواهد بود که این موضوع را برای من تغییر دهد.
Friday, May 16, 2008
Thursday, May 15, 2008
مصاحبه رادیو بی بی سی با ریچارد داوکینز درباره نامه به حراج گذاشته شده اینشتین
اینشتین درنامه خود نوشته بود: «اعتقاد به خدا خرافات بچگانه است...». [از اینشتین جملات در ظاهر متناقضی درباره اعتقادات مذهبیش نقل شده] داوکینز توضیح می دهد که در واقع تناقضی در کلام اینشتین نیست و این نامه هم چیز جدیدی را آشکار نمی کند، داوکینز می گوید: او به خدا معتقد نبوده و از قول اینشتین نقل می کند: «آنچه درباره اعتقادات مذهبی من گفته اند دروغ است، دروغی که به طور سیستماتیک تکرار شده است. من به خدایی شخص وار اعتقاد ندارم و هرگز منکر این بی اعتقادی نمی شوم. اگر اعتقادی دارم که بتوان آنرا دینی خواند، آن باور همان ستایش بی کرانم در برابر ساختار جهان است، تا بدانجا که علم بتواند آشکار کند.». داوکینز توضیح می دهد که اگر هم اینشتین واژه خدا را در جایی استفاده کرده بیانی استعاری بوده است برای شگفتیها، عظمت و معماهی کشف نشده طبیعت (ریشه های فیزیک و کیهان).
Tuesday, May 13, 2008
دجال یا دجالان
يكي ديگر از نشانه هاي دوران ظهور خروج دجال است.دجال در روايات اسلامي اينچنين توصيف شده است:او داراي قدرت و تاثير عجيبي است چشم راست ندارد و چشم ديگرش در وسط پيشاني اوست و مانند ستاره صبح مي درخشد.چيزي در چشم اوست كه گويي آميخته به خون است در پيشاني وي نوشته شده :"اين كافر است"هر باسواد بي سواد آن را مي خواند.داخل درياها مي شود و افتاب با او مي گردد كوهي از طعام و نهري از آب هميشه با او ست.وي در يك قحطي سخت مي آيد و بر الاغ سفيدرنگي سوار است يك گام الاغش يك ميل راه است.آسمان به دستور وي مي بارد و زمين گياه مي روياند.اختيار گنجهاي زمين با اوست.مرده را زنده ميكند با صداي بلندي كه تمام جهانيان صداي او را مي شنوند مي گويد: من خداي بزرگ شما هستم كه شما را آفريده و روزي مي رسانم به سوي من بشتابيد.
وي از همه جا مي گذرد و فقط در مكه و مدينه قدم نمي گذارد اكثر پيروان او از يهود و زنان و عربهاي بياباني هستند.پيروان او دچار بدبختي مي گردند تنها كساني سعادتمند هستند كه بتوانند با تلاش پيگير خود را از پيروي او باز دارند و به دنبال او نروند.
مي گويند از هر موي الاغ دجال نغمه اي بگوش مي رسد و آن نغمات باعث جذب شدن مردم سست و ناپرهيزگار به اوست و اصل او را از اصفهان يا بجستان و يا خراسان دانسته اند.
موضوع دجال بيش از آنچه در روايات شيعه است از طرق اهل تسنن نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد حنبل"در كتاب "مسند"و "ترمذي"در "صحيح"خود و "ابن ماجه"در "سنن"و "مسلم" در "صحيح" و "ابن اثير"در"نهايه"از عبدالله بن عمر و ابوسعيدحذري و جابر ابن عبدالله انصاري نقل كرده اند.
مرحوم صدوق در اين زمينه مي گويد:متعصبين اهل سنت اينگونه اخبار را تصديق مي كنند و آن را درباره "دجال"و غيبت وي و زنده بودنش را در اين مدت طولاني روايت نموده اند كه در آخرالزمان خروج مي كند ولي درباره قائم باور نميكنند كه او مدت طولاني غايب مي شود و آنگاه آشكار مي گردد و جهان را پر از عدل و داد ميكند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد با اينكه پيامبر و امامان از اين موضوع صريحا سخن گفته اند.
همچنين اين موضوع اختصاص به اسلام ندارد بلكه ريشه داستان دجال را بايد در كتاب مقدس مسيحيان جستجو كرد.
در رساله اول يوحنا نوشته است:دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند آن دجال است كه پدر و پسر را انكار مي نمايد.
باز در همان رساله آمده است :شنيده ايد كه دجال مي ايد الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده اند و از اين مي دانم كه ساعن آخر است.
در جاي ديگر در همان رساله مي گويد:و هر روحي كه عيسي مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اينست روح دجال كه شنيده ايد كه او مي ايد و الان هم در جهان است.
برخي از علماي مسيحي از جمله صاحب قاموس كتاب مقدس دجال را اسم عام مي داند و به تصور وي مراد از دجال و دجالان كساني هستند كه مسيح را تكذيب كنند و اين معنا از عبارات انجيل نيز استفاده مي شود.
بعضي از نويسندگان اسلامي نيز با توجه به ريشه لغت "دجال" آن را منحصر به يك فرد بخصوص نمي دانند بلكه آن را عنواني مي دانند كلي براي افراد پر تزوير حيله گر و حقه باز كه براي فريب مردم از هر وسيله اي استفاده مي منند.
در منابع اسلامي نيز احاديثي راجع به متعدد بودن وجود دجال نقل شده است.پيامبر اكرم مردم را از دجال مي تر سانيد و فتنه اش را گوشزد مي كرد و مي فرمود:ايها الناس ما بعث الله نبيا الا و قد انذرو قومه الدجال
اي مردم !خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نكرد مگر اينكه قوم خويش را از فتنه دجال بر حذر داشته است.
در حديث ديگري كه از صحيح ترمذي نقل شده است پيامبر فرمود:
انه لم يكن نبي بعد نوح الا انذر قومه الدجال و اني انذر كموه
هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال ترسانده و من نيز شما را بر حذر ميدارم.
از اين روايت معلوم مي شود كه در عصر هر پيامبري "دجال"و يا "دجالاني"وجود داشته اند كه هر پيامبر موظف بود قوم خود را از فتنه آن بر حذر دارد و گرنه معني نداشت انبياي پيشين مردم عصر خويش را نسبت به فتنه دجالاني كه هزاران سال بعد از آنها آشكار خواهد شد هشدار دهند.
و اين مطلب در روايات ديگر روشنتر بيان شده است.حضرت علي (ع) در روايتي فرمود:"از دو دجالي كه از فاطمه بوجود مي آيند بر حذر باشيد.دجالي هم از دجله بصره خروج مي كند كه از من نيست و او مقدمه دجالهاست.
در حديثي كه به طريق اهل سنت آمده است مي خوانيم :
لا تقوم الساعه حتي يخرج ثلاثون دجالون كلهم يزعم انه رسول الله
پيامبر فرمود: قيامت بر پا نمي شود تا اينكه سي نفر دجالي كه خود را پيامبر مي پندارند ظاهر شوند.
و در روايت ديگر امده است: قال رسول الله :لا تقوم الساعه حتي يخرج نحو من ستين كذابا كلهم يقولون اني نبي
پيامبر فرمود:رستاخيز بر پا نمي شود مگر آنكه شصت نفر دروغگو ظهور خواهند كرد كه همه ادعاي نبوت مي كنند.
در جاي ديگري پيامبر فرمود :پيش از خروج دجال متجاوز از هقتاد نفر دجال ديگر ظهور خواهند كرد.
بالاخره از اين احاديث استفاده مي شود كه دجال نام شخص معيني نيست و به هر شخص دروغگو پرتزوير و گمراه كننده اطلاق مي گردد.
با توجه به اين مطلب مشكل "صائد بن صيد" نيز كه در بعضي روايات "دجال"ناميده شده است حل مي گردد.صائد كه در زمان پيامبر اكرم مي زيسته پيامبر او را از مصاديق دجال معرفي كرده است و چون بعدا از خروج دجال در آخرالزمان نيز خبر داده بعضيها گمان كرده اند دجال موعود همان "صائد بن صيد" است و در نتيجه به زنده ماندن و طول عمر او قائل شدند.
خلاصه آنچه مسلم است در آخرالزمان همزمان با قيام حضرت مهدي شخصي ظهور خواهدكرد كه در حيله و تزوير و دروغگويي و حقه بازي و شيطنت بر تمهم دجال هاي گذشته برتري خواهد داشت.بهر حال موضوع دجال و مبارزه او با دولت حقه در پايان جهان در منابع اسلامي و منابع خارجي آمده است با اين فرق كه بعضي رهبر جبهه مخالف را حضرت عيسي مسيح و بعضي قائم آل محمد مي دانند.
بنابر اين اصل داستان را نمي توان انكار كرد و ليكن نشانه هايي كه در بعضي روايات براي او ذكر شده است بي شباهت به تعبيرات سمبوليك و اشاره و كنايه نيست .انساني كه يك چشم در وسط پيشاني دارد انسان يك بعدي است نظام پليد حاكم بر جهان ما نظامي يك بعدي است كه انسان را با يك چشم مي نگرد آنهم با چشم چپ. بقول بعضي ها :اين دجال افسونگر ذهنها ست و مسخ كننده انسانها دجال مظهر نظام فرهنگي و روحي و ضد انساني حاكم بر انسان آخرالزمان است.
بر گرفته از كتاب عدل منتظر –گفتار دهم –نوشته داوود الهامی صص 187-183
وي از همه جا مي گذرد و فقط در مكه و مدينه قدم نمي گذارد اكثر پيروان او از يهود و زنان و عربهاي بياباني هستند.پيروان او دچار بدبختي مي گردند تنها كساني سعادتمند هستند كه بتوانند با تلاش پيگير خود را از پيروي او باز دارند و به دنبال او نروند.
مي گويند از هر موي الاغ دجال نغمه اي بگوش مي رسد و آن نغمات باعث جذب شدن مردم سست و ناپرهيزگار به اوست و اصل او را از اصفهان يا بجستان و يا خراسان دانسته اند.
موضوع دجال بيش از آنچه در روايات شيعه است از طرق اهل تسنن نقل شده است و قسمت عمده آن را "احمد حنبل"در كتاب "مسند"و "ترمذي"در "صحيح"خود و "ابن ماجه"در "سنن"و "مسلم" در "صحيح" و "ابن اثير"در"نهايه"از عبدالله بن عمر و ابوسعيدحذري و جابر ابن عبدالله انصاري نقل كرده اند.
مرحوم صدوق در اين زمينه مي گويد:متعصبين اهل سنت اينگونه اخبار را تصديق مي كنند و آن را درباره "دجال"و غيبت وي و زنده بودنش را در اين مدت طولاني روايت نموده اند كه در آخرالزمان خروج مي كند ولي درباره قائم باور نميكنند كه او مدت طولاني غايب مي شود و آنگاه آشكار مي گردد و جهان را پر از عدل و داد ميكند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد با اينكه پيامبر و امامان از اين موضوع صريحا سخن گفته اند.
همچنين اين موضوع اختصاص به اسلام ندارد بلكه ريشه داستان دجال را بايد در كتاب مقدس مسيحيان جستجو كرد.
در رساله اول يوحنا نوشته است:دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند آن دجال است كه پدر و پسر را انكار مي نمايد.
باز در همان رساله آمده است :شنيده ايد كه دجال مي ايد الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده اند و از اين مي دانم كه ساعن آخر است.
در جاي ديگر در همان رساله مي گويد:و هر روحي كه عيسي مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اينست روح دجال كه شنيده ايد كه او مي ايد و الان هم در جهان است.
برخي از علماي مسيحي از جمله صاحب قاموس كتاب مقدس دجال را اسم عام مي داند و به تصور وي مراد از دجال و دجالان كساني هستند كه مسيح را تكذيب كنند و اين معنا از عبارات انجيل نيز استفاده مي شود.
بعضي از نويسندگان اسلامي نيز با توجه به ريشه لغت "دجال" آن را منحصر به يك فرد بخصوص نمي دانند بلكه آن را عنواني مي دانند كلي براي افراد پر تزوير حيله گر و حقه باز كه براي فريب مردم از هر وسيله اي استفاده مي منند.
در منابع اسلامي نيز احاديثي راجع به متعدد بودن وجود دجال نقل شده است.پيامبر اكرم مردم را از دجال مي تر سانيد و فتنه اش را گوشزد مي كرد و مي فرمود:ايها الناس ما بعث الله نبيا الا و قد انذرو قومه الدجال
اي مردم !خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نكرد مگر اينكه قوم خويش را از فتنه دجال بر حذر داشته است.
در حديث ديگري كه از صحيح ترمذي نقل شده است پيامبر فرمود:
انه لم يكن نبي بعد نوح الا انذر قومه الدجال و اني انذر كموه
هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال ترسانده و من نيز شما را بر حذر ميدارم.
از اين روايت معلوم مي شود كه در عصر هر پيامبري "دجال"و يا "دجالاني"وجود داشته اند كه هر پيامبر موظف بود قوم خود را از فتنه آن بر حذر دارد و گرنه معني نداشت انبياي پيشين مردم عصر خويش را نسبت به فتنه دجالاني كه هزاران سال بعد از آنها آشكار خواهد شد هشدار دهند.
و اين مطلب در روايات ديگر روشنتر بيان شده است.حضرت علي (ع) در روايتي فرمود:"از دو دجالي كه از فاطمه بوجود مي آيند بر حذر باشيد.دجالي هم از دجله بصره خروج مي كند كه از من نيست و او مقدمه دجالهاست.
در حديثي كه به طريق اهل سنت آمده است مي خوانيم :
لا تقوم الساعه حتي يخرج ثلاثون دجالون كلهم يزعم انه رسول الله
پيامبر فرمود: قيامت بر پا نمي شود تا اينكه سي نفر دجالي كه خود را پيامبر مي پندارند ظاهر شوند.
و در روايت ديگر امده است: قال رسول الله :لا تقوم الساعه حتي يخرج نحو من ستين كذابا كلهم يقولون اني نبي
پيامبر فرمود:رستاخيز بر پا نمي شود مگر آنكه شصت نفر دروغگو ظهور خواهند كرد كه همه ادعاي نبوت مي كنند.
در جاي ديگري پيامبر فرمود :پيش از خروج دجال متجاوز از هقتاد نفر دجال ديگر ظهور خواهند كرد.
بالاخره از اين احاديث استفاده مي شود كه دجال نام شخص معيني نيست و به هر شخص دروغگو پرتزوير و گمراه كننده اطلاق مي گردد.
با توجه به اين مطلب مشكل "صائد بن صيد" نيز كه در بعضي روايات "دجال"ناميده شده است حل مي گردد.صائد كه در زمان پيامبر اكرم مي زيسته پيامبر او را از مصاديق دجال معرفي كرده است و چون بعدا از خروج دجال در آخرالزمان نيز خبر داده بعضيها گمان كرده اند دجال موعود همان "صائد بن صيد" است و در نتيجه به زنده ماندن و طول عمر او قائل شدند.
خلاصه آنچه مسلم است در آخرالزمان همزمان با قيام حضرت مهدي شخصي ظهور خواهدكرد كه در حيله و تزوير و دروغگويي و حقه بازي و شيطنت بر تمهم دجال هاي گذشته برتري خواهد داشت.بهر حال موضوع دجال و مبارزه او با دولت حقه در پايان جهان در منابع اسلامي و منابع خارجي آمده است با اين فرق كه بعضي رهبر جبهه مخالف را حضرت عيسي مسيح و بعضي قائم آل محمد مي دانند.
بنابر اين اصل داستان را نمي توان انكار كرد و ليكن نشانه هايي كه در بعضي روايات براي او ذكر شده است بي شباهت به تعبيرات سمبوليك و اشاره و كنايه نيست .انساني كه يك چشم در وسط پيشاني دارد انسان يك بعدي است نظام پليد حاكم بر جهان ما نظامي يك بعدي است كه انسان را با يك چشم مي نگرد آنهم با چشم چپ. بقول بعضي ها :اين دجال افسونگر ذهنها ست و مسخ كننده انسانها دجال مظهر نظام فرهنگي و روحي و ضد انساني حاكم بر انسان آخرالزمان است.
بر گرفته از كتاب عدل منتظر –گفتار دهم –نوشته داوود الهامی صص 187-183
Monday, May 12, 2008
حدیث الاغ
از امیرالمومنین علی علیه السلام روایت است که غفیر ( اسم الاغ پیامبر) به ایشان گفت : ای رسول خدا !! پدرم از پدر بزرگم و او از پدرش روایت میکنند که: ( انه کان مع نوح فی السفینه فقام الیه نوح فمسح علی کفله ثم قال یخرج من صلب هذا الحمار حمار یرکبه سید النبیین و خاتمهم فالحمد لله الذی جعلنی ذلک الحمار) او با نوح علیه السلام در کشتی بود نوح پشت او را دست کشید و فرمود از نسل این الاغ ّالاغی پیدا خواهد شد که سرور و خاتم پیامبران بر او سوار میشود پس خدا را سپاس میگویم که این افتخار را به من بخشید. اصول کافی
سال روز کتاب سوزان - مسعود بهنود
هفته قبل در برلین پوستری به دیوار دیدم که دعوت در جشن و مراسم یادآوری خاطره کتاب سوزان می کرد. بر بالای پوستر شعری از یک شاعر آلمانی ثبت بود که گفته در همین جا که کتاب می سوزانند روزی آدم ها را خواهند سوخت. دست کم نازی ها نشان دادند که این تنها یک شعر نیست، وافعبت است.
امروز در فیلمی که به همین مناسبت پخش می شد صحنه هائی از کتاب سوزان بود. مردمی آراسته و به ظاهر فرهیخته که کتاب در آتش می انداختند، بی سروپایان نبودند، همین جاست که باید ترسید. در این فیلم گوبلز سخنی می گوید که شنیدنی است. با همان تاکید ها که دارد فریاد می زند" اگر شیر مسموم فاسد در مدارس به بچه ها داده شود، دولت مسئول است، اگر دوای فاسد به بیماران داده شود دولت مسوول است، کتاب های فاسد از غذاهای فاسد بدترست. ما نمی گذاریم غذای فاسد در دهان بچه های آلمانی ریخته شود".
این یک واقعیت است که آدم ها بدون آن که از هم تقلید کرده باشند، همانند هم بد می کنند، همچون یک دیگر نیکی می کنند.
و باز ترساننده تر این است که کتاب سوزان در میدان ها، فقط صحنه بیرونی ماجراست. همیشه الزاما کتابی و آتشی و میدانی نیست. همین که بگوئیم این کتاب را نخوان، این کتاب در کتابخانه نباشد، این کتاب و این اندیشه چون من نمی پسندم از مردم هم دور باد، عملا در همان جا قرار گرفته ایم که گوبلز بود.
امروز روز، کتاب تنها وسیله تبادل اندیشه نیست. تنها وسیله ارتباط ذهن ها و فکر ها نیست. وسایل دیگر هم آمده اند، هم اکنون به سرعتی باور نکردنی و در مدتی کمتر از سی سال اینترنت، حجم عظیمی از بار کتاب را به دوش گرفته است. نفس این کاستن از میزان حمل و نقل میلیون ها تن کالا، نفس صرفه جوئی در مصرف میلیون ها تن کاغد که حاصل بریدن جنگل هاست، و نفس آسانی دسترسی و خواندن، دارد روز به روز وظیفه ای را که از عهد گوتنبرگ به عهده کتاب بود، بر دوش بزرگراه های اطلاعاتی می گذارد. از سرعت گسترش کار امثال آمازون و گوگل می توان فهمید.
از همین روست که بعضی دولت ها در پی آنند و وعده داده اند که تا پنج سال دیگر، در تمام گوشه و فضای پایتخت هایشان دسترسی به اینترنت امکان پذیر باشد و رایگان. هم اکنون قهوه فروشی ها و پاساژهای فراوان در شهرهای بزرگ جهان هست که در آن بدون نیازی به سیم، خدمات انیترنت داده می شود. اینترنت از جمله خدماتی که می دهد امکان داشتن و خواندن کتاب هاست در همان روز انتشارشان، با دانلوود کردن، کتاب روی مانیتور خوانده می شود و یا خودتان پرینت می کنید. در جائی در لندن وقتی چنین کاری کردید، جلد آن کتاب را به رایگان می توانید بگیرید و پرینت خودتان را با جلد در کتابخانه قرار دهید. درست است که با این همه هنوز کتاب و روزنامه اهمیت خود را از دست نداده اند، اما در کنارش قرار گرفته اند.
پس چه می توان گفت به حکومتی که توان و پول دارد، اما به مردم علاقه مندش راه دسترسی به باند پهن اینترنت نمی دهد. چه می توان گفت جز کتاب سوزان به این ممانعت. در همه دنیا کتاب آن سواسوچی را می خوانند جز در برمه [میانمار] در همه جا دنیا هزاران کتاب را می خوانند جز در چین... این ها نیز کتاب سوزان است. چنان که بمب انداختن هم آدم کشی است و تنها به شمشیر قطع کردن سر نیست که آدم کشی است. به قول صادق هدایت چه فرق دارد به جای دست و مگس کش با امشی کشتن حیوان باز هم کشتن است.
و چنین است که در هفتاد و پنجمین سالگرد کتاب سوزان نازی ها، در حالی که انواع کتاب سوزان در فرهنگ بشری رایج است، جا دارد آن تفکر را محکوم شود که خود را نماینده و تنها نماینده حق می داند و می گوید جز هر چه من می پسندم نخوان، جز آن که من می گویم نبین، نشنو، و ندان. و این همان کاری است که استالین کرد، به ظاهر هم مانند هیتلر کتاب نسوزاند.
موگابه به نوعی دیگر خود را خلاص کرده است. هفتاد در صد بی سواد و ده هزار در صد تورم که پولی و توانی برای خرید کتاب در کس باقی نمی گذارد. کشورهائی هم هستند که دل موگابه ندارند اما واقعیت این است که افزایش بی سوادان، نوعی کتاب سوزان است.
اما به هر شکل، چه به جسارت و بی باکی هیتلر، یا دستگاه استالین، چه به دردناکی سرهنگان برمه و موگابه در زیمبابوه، یک حقیقت از درون این حرکات بیرون می زند. این که سوزانده کتاب، می ترسد. از اندیشه دیگران می ترسد. خود می داند چیزی برای گفتن ندارد، ترسش او را به کتاب سوزان می کشاند. راست گفت بکت روزی مردم کتاب های سوخته را بازخواهند خواند و بوی نفرت برانگیز کتاب سوزان را از جان ها بیرون خواهند کرد. تا انسان نشان دهد که اگر سیر تکامل بازداشتنی بود، کلیسا به آن جبروت، نازیسم به آن شور، استالینزم بدان مایه افتخار که داشت، موفق می شدند. که نشدند.
امروز در فیلمی که به همین مناسبت پخش می شد صحنه هائی از کتاب سوزان بود. مردمی آراسته و به ظاهر فرهیخته که کتاب در آتش می انداختند، بی سروپایان نبودند، همین جاست که باید ترسید. در این فیلم گوبلز سخنی می گوید که شنیدنی است. با همان تاکید ها که دارد فریاد می زند" اگر شیر مسموم فاسد در مدارس به بچه ها داده شود، دولت مسئول است، اگر دوای فاسد به بیماران داده شود دولت مسوول است، کتاب های فاسد از غذاهای فاسد بدترست. ما نمی گذاریم غذای فاسد در دهان بچه های آلمانی ریخته شود".
این یک واقعیت است که آدم ها بدون آن که از هم تقلید کرده باشند، همانند هم بد می کنند، همچون یک دیگر نیکی می کنند.
و باز ترساننده تر این است که کتاب سوزان در میدان ها، فقط صحنه بیرونی ماجراست. همیشه الزاما کتابی و آتشی و میدانی نیست. همین که بگوئیم این کتاب را نخوان، این کتاب در کتابخانه نباشد، این کتاب و این اندیشه چون من نمی پسندم از مردم هم دور باد، عملا در همان جا قرار گرفته ایم که گوبلز بود.
امروز روز، کتاب تنها وسیله تبادل اندیشه نیست. تنها وسیله ارتباط ذهن ها و فکر ها نیست. وسایل دیگر هم آمده اند، هم اکنون به سرعتی باور نکردنی و در مدتی کمتر از سی سال اینترنت، حجم عظیمی از بار کتاب را به دوش گرفته است. نفس این کاستن از میزان حمل و نقل میلیون ها تن کالا، نفس صرفه جوئی در مصرف میلیون ها تن کاغد که حاصل بریدن جنگل هاست، و نفس آسانی دسترسی و خواندن، دارد روز به روز وظیفه ای را که از عهد گوتنبرگ به عهده کتاب بود، بر دوش بزرگراه های اطلاعاتی می گذارد. از سرعت گسترش کار امثال آمازون و گوگل می توان فهمید.
از همین روست که بعضی دولت ها در پی آنند و وعده داده اند که تا پنج سال دیگر، در تمام گوشه و فضای پایتخت هایشان دسترسی به اینترنت امکان پذیر باشد و رایگان. هم اکنون قهوه فروشی ها و پاساژهای فراوان در شهرهای بزرگ جهان هست که در آن بدون نیازی به سیم، خدمات انیترنت داده می شود. اینترنت از جمله خدماتی که می دهد امکان داشتن و خواندن کتاب هاست در همان روز انتشارشان، با دانلوود کردن، کتاب روی مانیتور خوانده می شود و یا خودتان پرینت می کنید. در جائی در لندن وقتی چنین کاری کردید، جلد آن کتاب را به رایگان می توانید بگیرید و پرینت خودتان را با جلد در کتابخانه قرار دهید. درست است که با این همه هنوز کتاب و روزنامه اهمیت خود را از دست نداده اند، اما در کنارش قرار گرفته اند.
پس چه می توان گفت به حکومتی که توان و پول دارد، اما به مردم علاقه مندش راه دسترسی به باند پهن اینترنت نمی دهد. چه می توان گفت جز کتاب سوزان به این ممانعت. در همه دنیا کتاب آن سواسوچی را می خوانند جز در برمه [میانمار] در همه جا دنیا هزاران کتاب را می خوانند جز در چین... این ها نیز کتاب سوزان است. چنان که بمب انداختن هم آدم کشی است و تنها به شمشیر قطع کردن سر نیست که آدم کشی است. به قول صادق هدایت چه فرق دارد به جای دست و مگس کش با امشی کشتن حیوان باز هم کشتن است.
و چنین است که در هفتاد و پنجمین سالگرد کتاب سوزان نازی ها، در حالی که انواع کتاب سوزان در فرهنگ بشری رایج است، جا دارد آن تفکر را محکوم شود که خود را نماینده و تنها نماینده حق می داند و می گوید جز هر چه من می پسندم نخوان، جز آن که من می گویم نبین، نشنو، و ندان. و این همان کاری است که استالین کرد، به ظاهر هم مانند هیتلر کتاب نسوزاند.
موگابه به نوعی دیگر خود را خلاص کرده است. هفتاد در صد بی سواد و ده هزار در صد تورم که پولی و توانی برای خرید کتاب در کس باقی نمی گذارد. کشورهائی هم هستند که دل موگابه ندارند اما واقعیت این است که افزایش بی سوادان، نوعی کتاب سوزان است.
اما به هر شکل، چه به جسارت و بی باکی هیتلر، یا دستگاه استالین، چه به دردناکی سرهنگان برمه و موگابه در زیمبابوه، یک حقیقت از درون این حرکات بیرون می زند. این که سوزانده کتاب، می ترسد. از اندیشه دیگران می ترسد. خود می داند چیزی برای گفتن ندارد، ترسش او را به کتاب سوزان می کشاند. راست گفت بکت روزی مردم کتاب های سوخته را بازخواهند خواند و بوی نفرت برانگیز کتاب سوزان را از جان ها بیرون خواهند کرد. تا انسان نشان دهد که اگر سیر تکامل بازداشتنی بود، کلیسا به آن جبروت، نازیسم به آن شور، استالینزم بدان مایه افتخار که داشت، موفق می شدند. که نشدند.
Friday, May 9, 2008
یک موسیقی عاشقانه : Boulevard کاری از
Boulevard
I don't know why, you said goodbye
Just let me know you didn't know forever
my love
Please tell me why, you make me cry
I beg you please all my money
if that's what you want me too
#Now haven't you that it would go so
far
Why you love me you let boulevard
Come again you would release my
pain
And we could be lover again
Just one more time, another
dance
And let me feel it isn't real a love together
This time will arrive
within your eyes
Come back to me and we could be in love forever
#Now
haven't you....
Maybe today I make you stay
A little while just
for a smile and love together
For I will show a place I know
In Tokyo
where we will be happy together
#Now haven't you....
Boulevard
I don't know why, you said goodbye
Just let me know you didn't know forever
my love
Please tell me why, you make me cry
I beg you please all my money
if that's what you want me too
#Now haven't you that it would go so
far
Why you love me you let boulevard
Come again you would release my
pain
And we could be lover again
Just one more time, another
dance
And let me feel it isn't real a love together
This time will arrive
within your eyes
Come back to me and we could be in love forever
#Now
haven't you....
Maybe today I make you stay
A little while just
for a smile and love together
For I will show a place I know
In Tokyo
where we will be happy together
#Now haven't you....
Boulevard
Thursday, May 8, 2008
تفنگ برنو
غريب و خسته و غمگين و دست بر زانو
نشسته در نفس سرد خانه گل بانو
صداي شيهه ي اسبي كنار چادرها
وزن فتيله ي فانو س مي كشد بالا
نگاه خسته زن مثل بركه عريان بود
وچشم هاي قشنگش شبيه باران بود
تمام دهكده خوابند و مي وزد بادي
و زن نشسته به غم در عزاي آبادي
چراغ دهكده خاموش و خانه ها تاريك
ونبض ثانيه ها سرد و جاده هاباريك
تمام ثانيه ها روي جاده مي گردند
كه دختران قبيله زچشمه بر گردند
براي حرمت خانه قطارها نو بود
به دوش مرد قبيله تفنگ برنو بود
غروب هم نفس دختران عاشق بود
و روي سينه ي صحرا پر از شقايق بود
"پناه سينه ي مردان درخت و جنگل بود"
به دست خسته ي آن ها هميشه تاول بود
به دست دختر ده نقش بسته پولك ها
و روي سينه ي او خش خشي زخالك ها
صداي زوزه ي سگ ها كنار گندمزار
خبر ز و اقعه اي شوم مي دهد اينبار
چراغ دهكده خاموش و خانه ها تاريك
و نبض ثانيه ها سرد و جاده ها باريك
تمام ثانيه ها روي جاده مي گردند
كه دختران قبيله ز چشمه برگردند
براي حرمت خانه قطارها نو بود
به دوش مرد قبيله تفنگ برنو بود
غريب و خسته و غمگين و دست بر زانو
نشسته در نفس سرد خانه گل بانو
صداي شيهه ي اسبي كنار چادرها
وزن فتيله ي فانو س مي كشد بالا
نگاه خسته زن مثل بركه عريان بود
وچشم هاي قشنگش شبيه باران بود
تمام دهكده خوابند و مي وزد بادي
و زن نشسته به غم در عزاي آبادي
چراغ دهكده خاموش و خانه ها تاريك
ونبض ثانيه ها سرد و جاده هاباريك
تمام ثانيه ها روي جاده مي گردند
كه دختران قبيله زچشمه بر گردند
براي حرمت خانه قطارها نو بود
به دوش مرد قبيله تفنگ برنو بود
غروب هم نفس دختران عاشق بود
و روي سينه ي صحرا پر از شقايق بود
"پناه سينه ي مردان درخت و جنگل بود"
به دست خسته ي آن ها هميشه تاول بود
به دست دختر ده نقش بسته پولك ها
و روي سينه ي او خش خشي زخالك ها
صداي زوزه ي سگ ها كنار گندمزار
خبر ز و اقعه اي شوم مي دهد اينبار
چراغ دهكده خاموش و خانه ها تاريك
و نبض ثانيه ها سرد و جاده ها باريك
تمام ثانيه ها روي جاده مي گردند
كه دختران قبيله ز چشمه برگردند
براي حرمت خانه قطارها نو بود
به دوش مرد قبيله تفنگ برنو بود
Wednesday, May 7, 2008
Tuesday, May 6, 2008
حذف صفحه سوال در مورد کاربر در ویندوز xp
خیلی وقت بود برای دانلود های شبانه و حتی اسکن ویروس کامپیوتر را برنامه ریزی میکردم و خود به خود تا صبح برنامه هایی که میخواستم رو انجام می داد . اما این اواخر به مشکلی برخوردم که هنگامی میخواست وارد ویندوز شود صفحه Login ویندوز باز میشد و تقاضای نام کاربری میکرد که عملا یک نفر باید اون رو ok میکرد برای حذف این پرسش مدتها جستجو کردم که به طور اتفاقی برای انجام کار دیگه به این قسمت ویندوز وارد شدم و توانستم این صفحه رو حذف کنم که گفتم بد نیست با خیلی از دوستان که این مشکل رو دارند در میان بذارم .بعد از وارد شدن به ویندوز روی منو Start کلیک سپس گزینه RUN را انتخاب کنید ودر جای خالی عبارتControl userpasswords2 را تایپ کنید. پنجره باز شده دارای دو TAB به نام های Advanced & Usersمی باشد. Users TABرا انتخاب کرده و تیک گزینهMust enter a username and password to use this computer User را برداریدبا برداشتن تیک این گزینه دیگر هنگام ورود به ویندوز از شما پسورد گرفته نمی شود.(در صورت پرسیدن برای وارد کردن رمز کادر ها را خالی بذارید و Ok کنید .)بعد از این کار پنجره سوال کردن در مورد User حذف می شود اما بعد از Restart متوجه میشوید که مستقیم وارد User با نام Administrator میشود و وارد User شما نمیشود برای رفع این مشکل دوباره وارد همان پنجره قبلی شوید ( که در بالا گفته شد ) و در Tab ، Advanced بر روی دکمه Advanced کلیک کنید در پنجره باز شده بر روی گزینهUser کلیک کنید و تمامی User ها به غیر از User با نام خودتان را غیر فعال کنید برای این کار بر روی نام هر User کلیک راست کرده و گزینه Properties را انتخاب و گزینه Account is Disable را تیک بزنید . با این کار از این به بعد مستقیم وارد User خودتان میشود .
Monday, May 5, 2008
چهل سال بعد
خیرت علی! حمایتت میکنیم! خیرت علی فان عبدالله ویلدرس، امام جمعه آمستردام، نماز جمعه پرشکوه این هفته آمستردام را در حالی که هزاران تن در آن کفنهای نارنجی پوشیده و در صفوف منظم نماز میخواندند، برگزار کرد. این مراسم نماز در «زمزم پری» یا هاینکن موزیکال سابق برگزار شد.
هزاران هلندی مسلمان و کفنپوش در این مراسم دشمنشکن به انتشار مجموعه اشعار عبدالرحمن الشهرستانی، شاعر عراقی که توسط جامعه مدرسین اتحادیه اروپا حکم ارتداد او صادر شده است، اعتراض کرده و آمادگی خود را برای شهادت در این راه اعلام کردند.
خیرت علی فان عبدالله، نوه خیرت ویلدرس نماینده سابق حزب «خفارلکه اسلامیتیش» است که بیست سال قبل توبه کرد و اکنون در یکی از کوههای کشور سوییس مشغول عبادت است.
هاگوارتزلند در کابل «هاگوارتزلند» در کابل افتتاح شد. این شهرک بزرگ که شش کیلومتر مربع وسعت دارد، پذیرای پیرمردها و پیرزنان طرفدار هری پاتر در سراسر جهان است.
دکتر «آمبریج عبدالشکور»، رییس این موسسه تفریحی اعلام کرد که توریستهای انگلیسی و آلمانی و بلژیکی که برای شرکت در برنامه های «هاگوارتزلند» شرکت میکنند، باید برای کنترل سلامتی و معاینه بیماریهای اروپایی در قرنطینه فرودگاه کابل از نظر بهداشتی کنترل شوند.
دکتر آمبریج عبدالشکور گفت، موسسه «هرات پاتر» به عنوان مالک این شهرک، تعهد کرده است که پذیرای تا چهل میلیون توریست معروف به «پاترین» باشد.
هزاران هلندی مسلمان و کفنپوش در این مراسم دشمنشکن به انتشار مجموعه اشعار عبدالرحمن الشهرستانی، شاعر عراقی که توسط جامعه مدرسین اتحادیه اروپا حکم ارتداد او صادر شده است، اعتراض کرده و آمادگی خود را برای شهادت در این راه اعلام کردند.
خیرت علی فان عبدالله، نوه خیرت ویلدرس نماینده سابق حزب «خفارلکه اسلامیتیش» است که بیست سال قبل توبه کرد و اکنون در یکی از کوههای کشور سوییس مشغول عبادت است.
هاگوارتزلند در کابل «هاگوارتزلند» در کابل افتتاح شد. این شهرک بزرگ که شش کیلومتر مربع وسعت دارد، پذیرای پیرمردها و پیرزنان طرفدار هری پاتر در سراسر جهان است.
دکتر «آمبریج عبدالشکور»، رییس این موسسه تفریحی اعلام کرد که توریستهای انگلیسی و آلمانی و بلژیکی که برای شرکت در برنامه های «هاگوارتزلند» شرکت میکنند، باید برای کنترل سلامتی و معاینه بیماریهای اروپایی در قرنطینه فرودگاه کابل از نظر بهداشتی کنترل شوند.
دکتر آمبریج عبدالشکور گفت، موسسه «هرات پاتر» به عنوان مالک این شهرک، تعهد کرده است که پذیرای تا چهل میلیون توریست معروف به «پاترین» باشد.
چهل سال بعد در همین
ژان پیر مخملباف
سونا مخملباف برنده اسکار بهترین فیلم خارجی امسال شد. وی که صد و بیستمین اسکار فیلم خارجی را گرفته است، همراه با پدربزرگش محسن مخملباف و سایر فیلمسازان خانوادهاش یعنی مونا مخملباف، ساترا مخملباف، ساینا مخملباف، الخاندرو مخملباف، سزار مخملباف، سمیرا مخملباف، رعنا مخملباف، راینا مخملباف، پانیذ مخملباف، شاندیز مخملباف، ژان پیر مخملباف و آرتور مخملباف در این مراسم حاضر شده بود.
فیلم «منمی خواهم فیلم بسازم» ساخته سونا مخملباف که اسکار بهترین فیلم خارجی را دریافت کرده است، داستان کودکی است که دست و پایش ده سال با طناب به یک صندلی بسته است ولی میخواهد فیلم بسازد.
ندا کوثر، فرماندار تهرانتو پایتخت کانادا اعلام کرد، از این پس کسانی که مایل باشند میتوانند از زبان فرانسه برای نوشتن نام خیابانشان استفاده کنند. این در حالی است که یک ماه قبل گلن مرادی، رییس پارلمان این کشور اعلام کرد، زبان فرانسه پس از زبانهای فارسی و انگلیسی، زبان سوم کانادا خواهد بود.
پارلمان کانادا تصویب کرد که در مدارس این کشور دانش آموزان علاوه بر زبانهای فارسی و انگلیسی که اجباری است، میتوانند زبان فرانسه را نیز بیاموزند. ندا کوثر فرماندار تهرانتو گفت: «فرانسوی زبانان، سرخ پوستان و انگلیسی زبانان برای مردم کانادا همیشه احترام خاصی خواهند داشت. آنان روزی صاحبان سرزمین امروز ما بودند. ما اگرچه فارسی حرف میزنیم، ولی کانادایی فکر میکنیم».
«میتی گنگ» در لاس و گاس
«میتی گنگ»یا «لجنج المهدی»اعلام کرد از این پس از ورود کلیه افرادی که خمپاره یا بازوکا به همراه دارند، به قمارخانههای شهر تفریحی بصره جلوگیری خواهد کرد. موسسهی امنیتی «میتی گنگ» که نظارت بر کل قمارخانههای لاس و گاس، رینو، کیش و اکثر قمارخانههای بزرگ جهان را عهدهدار است، هفته قبل به کلیه نگهبانان و مراقبین قمارخانههای بصره هشدار داد که از این پس قوانین لاس و گاس در بصره نیز رعایت میشود.
عادل الحمدانی یا «بیگ حمدی» رییس میتی گنگ گفت: «از این پس کسانی که موقع ریختن تاس از ائمه اطهار درخواست جفت شش کنند و بیاورند، به عنوان متخلف از قمارخانههای بصره اخراج میشوند». میتی گنگ، جیش المهدی سابق، 27 سال است که پس از طی یک دوره پنج ساله هواپیماربایی از هر کار خلافی کنار کشیده و صرفا به حفاظت از قمارخانه های جهان میپردازد.
بیگ حمدی رییس میتی گنگ گفت: «گاهی اوقات وقتی یاد اولین روزهایی که در سپاه مهدی بودیم میافتم خندهام میگیرد». اما «عزت البازوکا» معاون بیگ حمدی با عصبانیت گفت: «رو آب بخندی!»
سونا مخملباف برنده اسکار بهترین فیلم خارجی امسال شد. وی که صد و بیستمین اسکار فیلم خارجی را گرفته است، همراه با پدربزرگش محسن مخملباف و سایر فیلمسازان خانوادهاش یعنی مونا مخملباف، ساترا مخملباف، ساینا مخملباف، الخاندرو مخملباف، سزار مخملباف، سمیرا مخملباف، رعنا مخملباف، راینا مخملباف، پانیذ مخملباف، شاندیز مخملباف، ژان پیر مخملباف و آرتور مخملباف در این مراسم حاضر شده بود.
فیلم «منمی خواهم فیلم بسازم» ساخته سونا مخملباف که اسکار بهترین فیلم خارجی را دریافت کرده است، داستان کودکی است که دست و پایش ده سال با طناب به یک صندلی بسته است ولی میخواهد فیلم بسازد.
ندا کوثر، فرماندار تهرانتو پایتخت کانادا اعلام کرد، از این پس کسانی که مایل باشند میتوانند از زبان فرانسه برای نوشتن نام خیابانشان استفاده کنند. این در حالی است که یک ماه قبل گلن مرادی، رییس پارلمان این کشور اعلام کرد، زبان فرانسه پس از زبانهای فارسی و انگلیسی، زبان سوم کانادا خواهد بود.
پارلمان کانادا تصویب کرد که در مدارس این کشور دانش آموزان علاوه بر زبانهای فارسی و انگلیسی که اجباری است، میتوانند زبان فرانسه را نیز بیاموزند. ندا کوثر فرماندار تهرانتو گفت: «فرانسوی زبانان، سرخ پوستان و انگلیسی زبانان برای مردم کانادا همیشه احترام خاصی خواهند داشت. آنان روزی صاحبان سرزمین امروز ما بودند. ما اگرچه فارسی حرف میزنیم، ولی کانادایی فکر میکنیم».
«میتی گنگ» در لاس و گاس
«میتی گنگ»یا «لجنج المهدی»اعلام کرد از این پس از ورود کلیه افرادی که خمپاره یا بازوکا به همراه دارند، به قمارخانههای شهر تفریحی بصره جلوگیری خواهد کرد. موسسهی امنیتی «میتی گنگ» که نظارت بر کل قمارخانههای لاس و گاس، رینو، کیش و اکثر قمارخانههای بزرگ جهان را عهدهدار است، هفته قبل به کلیه نگهبانان و مراقبین قمارخانههای بصره هشدار داد که از این پس قوانین لاس و گاس در بصره نیز رعایت میشود.
عادل الحمدانی یا «بیگ حمدی» رییس میتی گنگ گفت: «از این پس کسانی که موقع ریختن تاس از ائمه اطهار درخواست جفت شش کنند و بیاورند، به عنوان متخلف از قمارخانههای بصره اخراج میشوند». میتی گنگ، جیش المهدی سابق، 27 سال است که پس از طی یک دوره پنج ساله هواپیماربایی از هر کار خلافی کنار کشیده و صرفا به حفاظت از قمارخانه های جهان میپردازد.
بیگ حمدی رییس میتی گنگ گفت: «گاهی اوقات وقتی یاد اولین روزهایی که در سپاه مهدی بودیم میافتم خندهام میگیرد». اما «عزت البازوکا» معاون بیگ حمدی با عصبانیت گفت: «رو آب بخندی!»
Friday, May 2, 2008
Thursday, May 1, 2008
چهل سال بعد
فلسرائیل را به حال خودش بگذارید میشل مشعل، نخست وزیر و شموییل حکیمی، رییس جمهور کشور فلسرائیل به جمهوری اسلامی ابوموسی هشدار دادند که در مسایل داخلی کشور فلسرائیل دخالت نکنند.
موشه تبریزی، وزیر خارجه فلسرائیل نیز از اتحادیه اروپا خواست دست از تحریک برخی جریانات تندرو اسلامی در فلسرائیل بردارند و بگذارند مردم این کشور که تازه پانزده سال است تشکیل شده است، زندگیشان را بکنند.
هفته گذشته «ژان سباستین عبدالله»، سخنگوی دولت اسلامی بروکسل خواستار آن شده بود که فلسرائیل مجدداً به دو کشور اسرائیل و فلسطین تبدیل شود تا این دو کشور بتوانند مجدداً با هم بجنگند.
وی توضیح داد که بخشی از مردم مسلمان جهان پس از تشکیل فلسرائیل سرگرمیشان را از دست داده و دچار افسردگی شدهاند.
فاطیما و ریشارد به سوی سرنوشت «فاطیما» و «ریشارد» دو تبعه کشور ترکیه که چندی قبل در شهر آنکارا خواستار احیای قانون ازدواج میان زنان و مردان شده بودند، پس از اینکه دولت ترکیه با تقاضای آنان مبنی بر تخصیص بخشی از شهر آنکارا به کسانی که همجنسگرا نیستند، مخالفت کرد، از طریق قاچاق خودشان را به آلمان رساندند و در اولین مسجد برلین با همدیگر عقد اسلامی کردند.
آنان مخالفت خود را با جدا شدن ترکیه از اروپا اعلام کرده و گفتند دولت ترکیه قصد دارد با این کار روند بازگشت به لاییسیسم را تشدید کند. آنان گفتند: «ترکیه همان بهتر که به آسیا برود، چون لیاقت یک اروپای مسلمان را ندارد.»
حجاب برتر یا چادر نارنجی خیرت علی فان عبدالله ویلدرس در نماز جمعه این هفته آمستردام اعلام کرد: «از این پس ماموران پلیس آمستردام کلیه زنانی را که چادر نارنجی یا حجاب برتر نداشته باشند، مورد تذکر قرار خواهد داد.» وی گفت: هفته دیگر محشر کبرای آمستردام است.
خبرهای چهل سال بعد این هفته به پایان
موشه تبریزی، وزیر خارجه فلسرائیل نیز از اتحادیه اروپا خواست دست از تحریک برخی جریانات تندرو اسلامی در فلسرائیل بردارند و بگذارند مردم این کشور که تازه پانزده سال است تشکیل شده است، زندگیشان را بکنند.
هفته گذشته «ژان سباستین عبدالله»، سخنگوی دولت اسلامی بروکسل خواستار آن شده بود که فلسرائیل مجدداً به دو کشور اسرائیل و فلسطین تبدیل شود تا این دو کشور بتوانند مجدداً با هم بجنگند.
وی توضیح داد که بخشی از مردم مسلمان جهان پس از تشکیل فلسرائیل سرگرمیشان را از دست داده و دچار افسردگی شدهاند.
فاطیما و ریشارد به سوی سرنوشت «فاطیما» و «ریشارد» دو تبعه کشور ترکیه که چندی قبل در شهر آنکارا خواستار احیای قانون ازدواج میان زنان و مردان شده بودند، پس از اینکه دولت ترکیه با تقاضای آنان مبنی بر تخصیص بخشی از شهر آنکارا به کسانی که همجنسگرا نیستند، مخالفت کرد، از طریق قاچاق خودشان را به آلمان رساندند و در اولین مسجد برلین با همدیگر عقد اسلامی کردند.
آنان مخالفت خود را با جدا شدن ترکیه از اروپا اعلام کرده و گفتند دولت ترکیه قصد دارد با این کار روند بازگشت به لاییسیسم را تشدید کند. آنان گفتند: «ترکیه همان بهتر که به آسیا برود، چون لیاقت یک اروپای مسلمان را ندارد.»
حجاب برتر یا چادر نارنجی خیرت علی فان عبدالله ویلدرس در نماز جمعه این هفته آمستردام اعلام کرد: «از این پس ماموران پلیس آمستردام کلیه زنانی را که چادر نارنجی یا حجاب برتر نداشته باشند، مورد تذکر قرار خواهد داد.» وی گفت: هفته دیگر محشر کبرای آمستردام است.
خبرهای چهل سال بعد این هفته به پایان
Subscribe to:
Posts (Atom)